اطلاعات موسسه آموزش عالی آیندگان

مدیر انجمن: مهيار

آواتار کاربر
pesare_bahale_sharghe
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 23
تاریخ عضویت: دوشنبه 26 شهریور 1386, 12:24 am
تماس:

پست توسط pesare_bahale_sharghe » سه‌شنبه 27 شهریور 1386, 4:08 pm

بازم سلام دوستان.

من دارم فردا صبح زود میرم تنکابن.زنگ زدم ترمینال بیهقی که گفت ما ماشین برای تنکابن نداریم.زنگ زدم ترمینال غرب (آزادی) که گفت فقط ساعت 7.30 و 10.30 صبح داریم.

اینم که به درد نمی خوره چون تا بیام برم ظهر میرسم که دیگه فایده نداره.

حالا باید با ماشین صبح زود برم و شب هم بر گردم.خدا کنه دانشگاهش ارزش دیدن و درس خوندن را داشته باشه.

سعی می کنم واستون عکس و اطلاعات بیارم. :wink:

اگه کاری دارین تا امشب بگین. :!:

آواتار کاربر
maryam banoo
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 40
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 8:35 pm
محل اقامت: تهران

پست توسط maryam banoo » سه‌شنبه 27 شهریور 1386, 11:07 pm

pesare_bahale_sharghe نوشته شده:بازم سلام دوستان.

من دارم فردا صبح زود میرم تنکابن.زنگ زدم ترمینال بیهقی که گفت ما ماشین برای تنکابن نداریم.زنگ زدم ترمینال غرب (آزادی) که گفت فقط ساعت 7.30 و 10.30 صبح داریم.

اینم که به درد نمی خوره چون تا بیام برم ظهر میرسم که دیگه فایده نداره.

حالا باید با ماشین صبح زود برم و شب هم بر گردم.خدا کنه دانشگاهش ارزش دیدن و درس خوندن را داشته باشه.

سعی می کنم واستون عکس و اطلاعات بیارم. :wink:

اگه کاری دارین تا امشب بگین. :!:
شما که نرفته تقاضای انتقالی کردی، چه جوری می خوای خبر بیاری؟

آواتار کاربر
pesare_bahale_sharghe
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 23
تاریخ عضویت: دوشنبه 26 شهریور 1386, 12:24 am
تماس:

پست توسط pesare_bahale_sharghe » چهارشنبه 28 شهریور 1386, 12:04 am

سلام.

ببخشین مریم خانم من واسه این تقاضای انتقالی کردم چون همه ی دوستان و کسانی که می شناسم همه اصفهان قبول شدند.ضمنا من خودم کاردانیم را اصفهان خوندم.

اما این ربطی به این دانشگاه نداره.

شما هم که سری به انتقالی ها زدین مثل اینکه بدتون نمیاد که ...... :wink:

یکی از خودتون بپرسه اونجا چیکار داشتین.... :?: :!: :!: :wink:

آواتار کاربر
maryam banoo
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 40
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 8:35 pm
محل اقامت: تهران

پست توسط maryam banoo » چهارشنبه 28 شهریور 1386, 11:05 am

سلام
من یکی از دوستام اونجا قبول شده، واسه اون پرس و جو کردم
مگه من دیونه شدم شمال رو بی خیال شم برم زنجان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در ضمن من دیروز رفتم ثبت نام کردم، جای شما خالی کلی هم خوش گذشت، آخه من اول باید میرفتم قزوین واسه گرفتنه گواهی موقته کاردانیم بعد از اونجا میرفتم، یعنی از مسیره قزوین-رشت- لاهیجان- لنگرود- رودسر- رامسر- تنکابن
بعدشم از مسیره تنکابن- نمک آبرود- چالوس- کرج- تهران برگشتیم خونه، خیلی خوب بود، دانشگاه هم خیلی بد نبود، روبروی دریا
تقریبأ 5 دقیقه با تنکابن و 8 دقیقه تا رامسر فاصله داشت، موندم تنکابن خونه بگیرم یا رامسر :roll:

آواتار کاربر
pesare_bahale_sharghe
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 23
تاریخ عضویت: دوشنبه 26 شهریور 1386, 12:24 am
تماس:

پست توسط pesare_bahale_sharghe » چهارشنبه 28 شهریور 1386, 10:20 pm

سلام ارش جان و مریم خانم.

من تازه دارم از شمال بر می گردم.خیلی خستم و اعصابم هم خورده.

من بر عکس مریم خانم اصلا از دانشگاه خوشم نیومد و زیاد مشتاق دیداره دوبارشم نیستم.

مریم خانم از خونه حرف زدین و داغ دل من را تازه کردین.من امروز هر جا که بگین را رفتم ( تنکابن- رامسر- دو هزار- شیرود- ....) ولی نتونستم خونه ای پیدا کنم.خونه هاش یا خوب نبودند یا اینکه همش یه اتاق از یه خونه که داخلش خوده خوانواده زندگی می کرد بود.یا حتی داخل شهرک فرهنگیانشم خونه هاش مناسب نبود.

البته من 2 تا مشکل کلی هم داشتم :
1_دختر نبودم ( اخه واسه دخترا خونه بهتر گیر میاد) :wink:
2_می خواستم تنهایی خونه بگیرم که با این شرایط باید به فکر یه هم خونه ای باشم تا بگردیم و بلکه یه خونه خوب پیدا کنیم.

البته نمی دونم این هفته که میام باید کجا برم و کجا ساکن بشم :cry: :cry:
اصلا حالم خوب نیست با این شرایط. :!: :!:


ارش جان شما چی کار کردین؟خونه گرفتین؟ثبت نام کردین؟

راستی بچه ها من گروه ب افتادم و روز های 4 شنبه 5 شنبه جمعه کلاس دارم.

شما چه گروهی هستین؟

امیدوارم موفق باشین.

غم را نازم همیشه در خانه ماست ***** همراه نهار و شام و صبهانه ماست

مهمان غریبه نیست بیرون برود ***** او ساقی ما٬ صفای میخانه ماست



[/img]

آواتار کاربر
maryam banoo
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 40
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 8:35 pm
محل اقامت: تهران

پست توسط maryam banoo » چهارشنبه 28 شهریور 1386, 11:42 pm

سلام
خوب منم از موقعیت و ساختمون دانشگاه خوشم نیومد ولی 4 ترمه دیگه، اینم یه تجربس، همیشه همه چیز نباید اون جوری باشه که آدم دوست داره، اگه ما یاد بگیریم که با مسائل کنار بیایم همه چیز دوست داشتنی میشه، به چیزای خوبش فکر کن: دوستای جدید، تجربه های جدید، جاهای دیدنی جدید، شام و ناها کنار دریا، باور کن خوش میگذره، درس خوندن تو شمالم واسه خودش دنیاییه، مطمئنم بعده 2 سال با کلی خاطره خوب بر میگردیم، من که سعی میکنم به چیزای خوب فکر کنم :wink:
منم هنوز خونه پیدا نکردم امیدوارم زود پیدا شه منم نمیدونم آخر هفته کجا بمونم، وای فکر کنم شب باید جلو دانشگاه چادر بزنیم :lol: :lol: :lol:
فکر کنم منم گروهه ب باشم ولی هنوز پیرینت نگرفتم، آخه اون روز که رفتم چون از قزوین رفته بودم دیر شد گفتن فردا زنگ بزن بهت میگیم، منم که امروز رفتم قزوین دنبال گواهی موقته اتمام تحصیلات، دیگه وقت نشد زنگ بزنم ولی دیروز که پرسیدم گفتن 4شنبه 5شنبه جمعه
راستی شما شنبه هم کلاس داری؟ به نظرم یه شنبه هم شنیدم، امیدوارم اشتباه کرده باشم :cry:
فقط یه شانسی که آوردیم خیلی از بچه ها تهرانی هستن، توکل به خدا دل رو به دریا میزنیم هر چه پیش آید خوش آید :wink:

آواتار کاربر
pesare_bahale_sharghe
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 23
تاریخ عضویت: دوشنبه 26 شهریور 1386, 12:24 am
تماس:

پست توسط pesare_bahale_sharghe » پنج‌شنبه 29 شهریور 1386, 12:21 am

سلام

مریم خانم از اینکه دلداری میدین ممنونم.

ولی یه چیزی را بگم.من ادمی نیستم که چیزی را واسه خودم سخت بگیرم.من کسی هستم که اگه از دوستام بپرسین میگن به همه ی غم های دنیا می خنده.میگن معنی ناراحتی و غم را نمی دونه.میگن سعی کرده همیشه بهش خوش بگذره.

منم می دونم اونجا دریا داره ساحل داره جنگل داره و همه چیز هایی که احساس تنهایی ادمها نیاز داره را داره .اما چه کنم که ته دلم با اینجا نیست.اصلا نمی تونم به اینجا فکر کنم ......

بی خیال ما هم که همش دم از غم و ناراحتی زدیم.

راستی خوش به حالتون.اخه لا اقل یه چادر دارین که جلوی دانشگاه بزنین.من که چادرم ندارم.

باید همینجوری بیرون بخوابم.فقط خدا کنه بارون نیاد. :wink:

امیدوارم این 2 سال بهتون همینجور که تصور میکنین خوش بگذره.

راه پنهانی میخانه نداند همه کس، جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر...

آواتار کاربر
pesare_bahale_sharghe
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 23
تاریخ عضویت: دوشنبه 26 شهریور 1386, 12:24 am
تماس:

پست توسط pesare_bahale_sharghe » پنج‌شنبه 29 شهریور 1386, 10:42 pm

از باده ی <نیست> سر خوشم٬ سر خوش و مست***بیزارم و دلشکسته٬ از هر چه که <هست>

من <هست>به<نیست>دادم٬ افسوس که >نیست< *** در حسرت<هست>پشت من پاک شکست


:cry: :cry: بچه ها کجا هستین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :?: :?:

ای خدااااااااااا :arrow: همتون دانشگاه را پسندیدید دیگه این طرفا پیداتون نمیشه؟؟؟

آواتار کاربر
maryam banoo
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 40
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 8:35 pm
محل اقامت: تهران

پست توسط maryam banoo » جمعه 30 شهریور 1386, 2:22 pm

سلام من اومدم
دیروز هر کاری کردم نمیشد وارد سایت شم، همون مشکله کمبود پهنای باند...........
منم گروهه ب هستم ولی متأسفانه هنوز موفق به دریافت پیرینت نشدم، گفتن اگه از بین دوستات کسی گروهه ب هست برنامه رو از اون بپرس تا شنبه مسئولش تلفنی واست بخونه
میشه شما لطف کنید برنامه ی کلاسها و روزها و ساعتها رو واسم بنویسید؟ :oops:

آواتار کاربر
maryam banoo
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 40
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 8:35 pm
محل اقامت: تهران

پست توسط maryam banoo » یک‌شنبه 1 مهر 1386, 1:25 am

سلام
پس چرا هیچکس نیست، نکنه همه رفتن سربازی؟تصویر تصویر

آواتار کاربر
pesare_bahale_sharghe
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 23
تاریخ عضویت: دوشنبه 26 شهریور 1386, 12:24 am
تماس:

پست توسط pesare_bahale_sharghe » چهارشنبه 4 مهر 1386, 5:30 pm

سلام

من هم چند روز بود نمی تونستم وارد سایت بشم. بعدشم که الان شمالم.

امروز که ریاضیات گسسته تشکیل نشد. سر انقلاب هم که داشت خوابم می برد.

راستی شما ها امروز دانشگاه اومده بودین؟

من که خیلی عصابم خورده. هنوز خونه پیدا نکردم. شبا میرم هتل و روزها دنبال خونه تو شهر آواره هستم.

الانم اومدم کافی نت (( :wink: بی خیال اوارگی))

من که زیاد از بچه ها خوشم نیومد :cry: :wink:

امیدوارم بهتون خوش بگذره.

:arrow: برای من دعا کنین.

بای :cry: :cry:

آواتار کاربر
maryam banoo
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 40
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 8:35 pm
محل اقامت: تهران

پست توسط maryam banoo » چهارشنبه 4 مهر 1386, 10:41 pm

سلام
منم خونه ندارم واسه همین نمیتونم این هفته بیام :lol: ، هنوز نیومدم پیرینت بگیرم از برنامه خبر ندارم، شمام که واسم ننوشتی
منم شاید 5شنبه بیام برم دنبال خونه
بچه ها بیشتر از چه شهرایی بودن؟ من که یه همخونه ی تهرانی نرم افزار پیدا کردم، شما چی؟

آواتار کاربر
maryam banoo
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 40
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 8:35 pm
محل اقامت: تهران

پست توسط maryam banoo » دوشنبه 9 مهر 1386, 1:43 pm

چرا سایت خرابه؟ :cry:

آواتار کاربر
pesare_bahale_sharghe
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 23
تاریخ عضویت: دوشنبه 26 شهریور 1386, 12:24 am
تماس:

پست توسط pesare_bahale_sharghe » دوشنبه 9 مهر 1386, 2:58 pm

سلام.

ای خدا چی بگم از دست دانشگاه. :cry:
من که هنوز خونه پیدا نکردم ولی این هفته که بیام یا خونه پیدا می کنم یا هم خونه ای.
دیگه خسته شدم از اوارگی :cry: :cry:

از بچه ها اگه بخوام بگم بهتر بدونین که بیشتریشون اهل شمال هستند.
مثلا از پسرا فقط من اهل تهران بودم و یه پسر اهل شیراز و 3 تا اهل قزوین ولی بقیه همه شمالی بودند.

از دخترا هم 2 تا تهرانی داشتیم. 2 تا اصفهانی و بقیه شمالی.

البته همه این هفته نیومده بودند اما بیشترشون شمالی هستند. :cry: :cry:

ببخشین بذارین براتون از برنامه کامل هم بگم. :arrow:

4 شنبه : 9.30_8 ریاضیات گسسته 15.30_14 انقلاب اسلامی
18015_1545 اسمبلی ((البته این هفته ریاضیات و اسمبلی تشکیل نشد ))

5 شنبه : 9.30_8 معادلات دیفرانسیل 12.15_9.45 طراحی الگوریتم ها

جمعه : 14_10.45 مهندسی اینتر نت 16_14.15 شیوه ارایه مطالب
18.30_16 زبان تخصصی


اما کتابهایی که باید بخرین هم تا امشب بهتون خبر میدم. :wink:

خوش به حالتون که یه خونه و هم خونه ای گیر اوردین.

موفق باشین.
:wink:

آواتار کاربر
arash_Abedini
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 13
تاریخ عضویت: جمعه 23 شهریور 1386, 1:13 pm
تماس:

پست توسط arash_Abedini » دوشنبه 9 مهر 1386, 10:42 pm

سلام دوباره

خدا کمکم کرد منهم جابجا شدم
من تنکابن آیندگان بودم با یه خانم تو دانشگاه میرداماد گرگان جابجا شدم

خدارو شکر دانشگاهش خیلی خوبه..... :)
موفقیت تقدیر من است من بی تقصیرم...

ارسال پست