بوفه !!

در این قسمت میتونید به بحث در مورد کنکور کارشناسی ارشد بپردازید

مدیر انجمن: rosa_127

قفل شده
آواتار کاربر
moien
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 106
تاریخ عضویت: شنبه 3 شهریور 1386, 9:44 am
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط moien » دوشنبه 1 مهر 1387, 11:42 am

یا حق آلله

مهیار :
ببين اين بار دوم بود گفتي پشتتم . همه يادتون باشه خودش گفت ها پشتتم . ببين من كشتي گيرم خوب بدلكاري بلدم ها اگه بيام اون پشت ميدوني كه ديگه چي ميشه tof: . بايد از رو اون پيكان گوجه اي كه مشخصات دادي منو خوب شناخته باشي


مهیار جان من دقت کردم شما زیاد دستت و به دهنت می زنی ، مریض میشی ها !! من واسه خاطره خودتون می گم والا (این جاش یک اصطلاحی داره که به خاطره رعایت چیزی که این روزها کمتر رعایتش می کنیم نمی گم ، یک کم رعایت کنیم لطفا ، مرسی )

ای بابا امین جان گذشت اون زمون ... ای بابا دلمون خین شد ، تو ای پری کجایی که در نمی گشایی ( با صدای محمد جوات اصفهونی )

می گن به در بگو دیوار بریزه !!

شما ها محبوب ترین شعر پشت کامیونی رو ننوشتین که ger:
دریای غم ساحل ندارد ، بی حیا(حالا شما فوحشه محبوبت و بزار) پارو نزن
رفاقت با هرکه کردم خصم مادرزاد شد !!

فیلم های این دوره زمونه در عین قشنگی چرتن !!
فیلم قدیمی ها شاید در عین چرتی زیبایی رو تو روحشون دارن
Lime Light چارلی چاپلین و دانلود کردم ، فیلم ایکه طنز نیست ! و چارلی اون ولگرد عصا بدست نیست !
فیلم های امروز شاید محبت و خیلی دقیق تر !! نشون می دن ولی من نگاه کردن چارلی رو به چشم های بسته Demi more و امثال اون ترجیح می دم .

امین خودم می گم تو لازم نکرده بگی : Burt Burt Burt

امین راستی هلو هم هسته داره ها dd: ddn:

پیمانم با این فورومش ، مرا در هر بازدید به خاطر بسپار یعنی مثلا : نکنه مرا در هر بازدید به خاطر بسپاری و بعد از نوشتن و هنگام زدن دکمه ارسال کل پست ام وپاک نکنی وبگی : کلمه کاربری : ، رمز عبور :
دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد / پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط مهيار » دوشنبه 1 مهر 1387, 1:59 pm

مهیار جان من دقت کردم شما زیاد دستت و به دهنت می زنی ، مریض میشی ها !! من واسه خاطره خودتون می گم والا (این جاش یک اصطلاحی داره که به خاطره رعایت چیزی که این روزها کمتر رعایتش می کنیم نمی گم ، یک کم رعایت کنیم لطفا ، مرسی )
به آقايه هلو amuz: عمو معين به قوله امين جان محفل بيرياست هر چي كه دلت ميخواد بگو . از همه شنيده بوديم جز تو حالا توهم بگو . عزيز جان منظور من كه اون اصطلاحه نبود كه .

آقا من ميگم بيان تيم بكشيم اينجا من تك و تنها با يه عده آدم جلف و همه فن حريف تك افتادم همه ميان رد ميشن نگاه ميكننو ميرن . خدايش عادلانه نيست من يه پست ميزنم شما در جواب 4 تا پست ميزنيد جديدا هم كه رامين مسائل مديريتي رو گذاشته كنار هي واسه دوستان پيكان جوانان نمايش ميذاره . عمو معين هم كه جهت گيريش مشخص شده . امينم كه از اول پشتم بود :mrgreen: جلال هم كه هنوز موضع مشخصي نداره يه دفعه همچين حمله ميكنه كه آدم با آسفالت (البته اينجا خاكيه ) كف زمين (zemin ) يكي ميشه يه دفعه هم كه خيلي نرم و برادرانه :lol: برخورد ميكنه اين برادر جديدمون هم كه اومد فقط گفت منم بازيو رفت نيومد كه كمي با هم بازي كنيم . حالا خودتون حق بديد (ميدونم الان ميگيد خيلي منصفانه است ) من تكي با شما ها چي كار كنم ؟


آقا يه ايده دارم ميگم بياين اين ميز صندلي هاي بوفه (كه بعضي هاشو بچه ها از جا كندن ) رو جمع كنيم جاش تخت بذاريم يا يه لژ كلاسيك بذاريم يه لژ سنتي . الان همه طرفدار سنتها شدن مد ها ي روز داره ميشه مدهاي قديم .
من سه نفر و ميشناسم هميشه رو مد آپديتن . ديروز كه ديدمشون از اين شلوار خفن ساسون دارا پوشيده بودن فكر كنم باز از فردا شلوار ساسون دار مد بشه البته دست يكيشون هم دستمال ابريشمي هميشه يكيشونم موتور هزار داره اون يكي ديگه هم به خاطر مد برداشته ابروشو بريده يه 27 تايي بخيه خورده ابروش .خلاصه كه بگم الان اينجور چيزها خيلي بازارش داقه بيان تغيير دكوراسيون بديم . الان جوون جماعت دنباله راحتيه دنباله يه جايي ميگرده خودش پهن كنه واسه اين كار هم كه نميشه از ميز صندلي استفاده كرد .
رو اين ايده كمي فكر كنيد همچين بگيره كه نتونيد سرتون رو هم بخونيد . من ميگم بياين منو رو هم تغيير بديم يه چيزايي اضافه كنيم مثلا جاش قليون اسكولي نبات از اين جور چيزا هم سرو كنيم :mrgreen: آقا الان بازار اين كار باور كنيد از مهندسي كامپيوتر(البته درستش مهندسي تكنولوژي نرم افزار كامپيوتر )هم داغتره هچين بازدهي كنه كه كلا سر يه سال نشده بزنيد كل سايتو سنتي كنيد (در ضمن من ميگم سر در تاپيك هم بزنيم مدت توقف 45 دقيقه :mrgreen: البته كسي اينو جدي نميگيره ولي خوب واسه اينكه اماكن گير نده لازمه )
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

Ramin
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 283
تاریخ عضویت: شنبه 18 خرداد 1387, 11:24 am
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط Ramin » دوشنبه 1 مهر 1387, 6:17 pm

آقا من ميگم بيان تيم بكشيم اينجا من تك و تنها با يه عده آدم جلف و همه فن حريف تك افتادم همه ميان رد ميشن نگاه ميكننو ميرن .
تیم کشی ؟
فکر خوبیه .
من امین و معین و جلال رو برمیدارم ، بقیش هر چی موند ماله تو .
خدايش عادلانه نيست من يه پست ميزنم شما در جواب 4 تا پست ميزنيد
بابا خوبه که مهیار جون ، ببین چقدر آدم مهمی هستی که یه پست میدی 4 نفر میان جواب میدن . fud:
جديدا هم كه رامين مسائل مديريتي رو گذاشته كنار هي واسه دوستان پيكان جوانان نمايش ميذاره
ما که از این مدیریت خیری ندیدیم ، میخوام بیام تو بوفه کار کنم ، جدیدا دوستان هم شماره رد و بدل میکنند تو سایت مخ میزنند ، بعد که بهم خورد میان میگن رامین برو تذکر بده بهش بگو دیگه از کسی شماره نگیره مخشو بزنه ger: ( مگه نه جلال ؟ :D )
من تكي با شما ها چي كار كنم ؟
آخی ، جیگرم کباب شد ، این یارو جدیده با تو ، میگم ازت دفاع کنه . نیرو جدیدم اگه خواستی میتونی استخدام کنی .
من سه نفر و ميشناسم هميشه رو مد آپديتن . ديروز كه ديدمشون از اين شلوار خفن ساسون دارا پوشيده بودن فكر كنم باز از فردا شلوار ساسون دار مد بشه البته دست يكيشون هم دستمال ابريشمي هميشه يكيشونم موتور هزار داره اون يكي ديگه هم به خاطر مد برداشته ابروشو بريده يه 27 تايي بخيه خورده ابروش .خلاصه كه بگم الان اينجور چيزها خيلي بازارش داقه بيان تغيير دكوراسيون بديم .
مهیار جان شما این چیزایی که گفتی رو خودت انجام بده ، یه تغییر دکوراسیون بده بعد عکست رو بزار اینجا اگه دیدیم خوبه ما هم تغییر دکوراسیون میدیم ، راستی یه عینک با مارک پلیسم بزن بهت میاد . amuz:
ولي خوب واسه اينكه اماكن گير نده لازمه
باهاشون صحبت کردم ، به این چیزا گیر نمیدن .

و در آخر شعری میتراوشیم :

ای که .....

( دیگه بقیش رو خودت تا ته برو ، استادان عزیز امین و جلال و معین منو ببینید : :wink: ) :mrgreen:
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط مهيار » دوشنبه 1 مهر 1387, 8:08 pm

من امین و معین و جلال رو برمیدارم ، بقیش هر چی موند ماله تو .
به به بالاخره عمو رامين هم زبونش (اينجوري بخون zobonesh ) باز شد نه مثه اينكه غير گذاشتن پيكان جوانان و كار مديريت (كه جاداره يك (اينم اينجوري بخون yak ) خسته نباشيد چرب و نرم بهش بگم ) در امر تيم كشي هم تبهر داري يه دفعه بيا بگو همه با من هر چي تهش موند با تو (منظور همون ته ديگه اين ته ديگ كه معمولا شانس من هميشه يا ميسوزه يا ته ميگيره :mrgreen: ) دادا انصافت كجا رفته .
بابا خوبه که مهیار جون ، ببین چقدر آدم مهمی هستی که یه پست میدی 4 نفر میان جواب میدن .
ما آخرش نفهميديم آدم مهمي هستيم بچه ايم جوفاتيم بالاخره چي ؟ يكي اينجا مشخص كنه والله خودمم دچار دوگانگي(يا بهتره بگم چند گانگي)شدم . ولي نه خوشم اومد تو هم به اون هويدايه وجود من پي بردي اين حرفت يه دمت گرم داشت . bil:
جدیدا دوستان هم شماره رد و بدل میکنند تو سایت مخ میزنند ، بعد که بهم خورد میان میگن رامین برو تذکر بده بهش بگو دیگه از کسی شماره نگیره مخشو بزنه
ااا( دوستان خورده گرفتن گفتن اين خط خطها چيه كنار هم ميزاري اين همون eee خودمونه يعني علامت تعجب كه معادل كلمه wow يا اين ger: ) حالا كي بوده بي معرفت . يه ضرب المثل هست ميگه كه همه چيز خوبو واسه خودت نخواه دادا . حالا كه تو موفق نشدي بذار يه بيچاره اي به نونو نوا برسه :lol:
آخی ، جیگرم کباب شد ، این یارو جدیده با تو ، میگم ازت دفاع کنه . نیرو جدیدم اگه خواستی میتونی استخدام کنی .
ديگه چي هيچ كسم نه همين يارو جديده . بابا اين طرف اينكاره نيست اصلا مياد تو هر تاپيكي يه پست ميده ميگه منم بازي وقتيم كه بهش ميگي بيا بازي يهو غيبش ميزنه . دوره مارو خيط بكش اصلا من همون تك . ببين من يكي مثه علي دايي رو ميخوام شش دنگ( ha: ) باشه . يكي كه بشه سوژه خنده ش كرد(الان باز مثه اين نديد پديدها سريع حمله نكنيد بنويسيد مثه خودت يكمي نوع آوري داشته باشيد از خودتون مثلا امسال ساله نو آوري و شكوفايي اعلام شد :mrgreen: )
مهیار جان شما این چیزایی که گفتی رو خودت انجام بده ، یه تغییر دکوراسیون بده بعد عکست رو بزار اینجا اگه دیدیم خوبه ما هم تغییر دکوراسیون میدیم ، راستی یه عینک با مارک پلیسم بزن بهت میاد .
بوش(باز نريد سايتو فيلتر كنيد منظورم بو بود نه بوش) مياد كه ميخواي بپيچوني . اي كلك تو هم آره :mrgreen: . ولي خدايي دقت كردي تو هم پيشنهادات خيلي جواديه . عينك مارك پليش ger: ميدوني اين كي مود(حالا باز الان جلال مياد سوتي ميگيره ميگه مد نه مود :wink: ) بود يادم مياد وقتي فيلم شعله رو سال 47 همون سالي كه اين پيكان جوانان رو خريدم ديدم اون بازيگر نقش اول فيلم از عينكها ميزد . حالا باز جايه شكرش باقيه نگفتي به قول آبادوني ها عينك ريبوني بزن ha: .
و در آخر شعری میتراوشیم
خدايي اين حركات شما مارو كشته (به زبون عاميانه مارو گرفته ) يكي تصور ميكنه يكي تراوش ميكنه يكي پشتمه :mrgreen: (احساس ميكنم اگه امين الان اينجا ميبود خفم ميكرد طفلي يه دفه گفت پشتتم حالا مگه من ولش ميكنم ديگه ) اون بابايه ديگه ميره سيبيلشو(واقعا به تو هم ميشه گفت مرد من بودم جايه تو سرم ميرفت سيبيلم نميرفت ولي خدايي فكر كن من بخوام سيبيل بزارم صبحي كه بلند شم برم بيرون همه اينجوري ميشن ger: ) ميزنه هلو ميشه . واقعا من موندم رامين جان اينم تيم كه تو داري.

آقا من اسم واسه تيمم انتخاب كردم . اسم تيمو ميخوام بذارم دخانيات شما چي ؟ ميخواين چي بذاريد ؟
بذار پيشنهاد بدم ؟ cuf: من ميگم بذاريد چهار شگفت انگيز خيلي هم بهتون مياد ha: ha: ha:
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
moien
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 106
تاریخ عضویت: شنبه 3 شهریور 1386, 9:44 am
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط moien » دوشنبه 1 مهر 1387, 10:00 pm

اصولا خیلی استعداد می خواد که هر چیزی رو و بالاتر از اون هرکسی رو یکی بتونه به خودش ربط بده !!
این و توی فیلم مقصد نهایی شنیدم .

بعضی ها اینجوری ان : shd:
بعضی ها هم این جوری : kis:

دومی از اولی بهتره چون می دونه کی به کیه !!

--------------------------------------

رامین جان می گم سایتی که تو داری سرور اختصاصی داره؟
منظورم اینه که یه همچین سایت هایی که فورام دارن و اینا سرور اختصاصی که نمی خوان ؟ پورتال چی ؟

اوی جلال می گما ، من فیلم هامو پاکیدم ، چه قدر جا می خوای واسه یوک هات bil:
راستی جلال : his:
ha:
دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد / پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

Ramin
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 283
تاریخ عضویت: شنبه 18 خرداد 1387, 11:24 am
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط Ramin » دوشنبه 1 مهر 1387, 10:25 pm

عرضم به هضور داش معین ( عجب آواتار خوشملی داریا :mrgreen: ) اگه منظورت این سایته که باید از این پیمان بپرسی من خبر ندارم ولی فک نکنم اختصاصی باشه ، از این پولا نداره این آخه khk:
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط مهيار » دوشنبه 1 مهر 1387, 10:30 pm

اصولا خیلی استعداد می خواد که هر چیزی رو و بالاتر از اون هرکسی رو یکی بتونه به خودش ربط بده !!
این و توی فیلم مقصد نهایی شنیدم .

بعضی ها اینجوری ان : shd:
بعضی ها هم این جوری : kis:
دومی از اولی بهتره چون می دونه کی به کیه !!
خدايي من كه نفهميدم(البته نفهميدم حرف مناسبي نيست متوجه نشدم ) منظور اين داش معين چيه ؟ ولله با هر كسي صحبت ميكنم جديدا دو پهلو حرف ميرنه . ديگه اون رو راستي ها اون مثه كف دست بودنا اون رك بودنا از بين رفته اي دل غافل عجب دوراني شده ها .
در ضمن هر كي فهميد به منم بگه منظورش چي بود
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
Milo
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 478
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 20 شهریور 1386, 4:12 am
محل اقامت: ایران
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط Milo » دوشنبه 1 مهر 1387, 11:05 pm

Ramin نوشته شده:یک پیکان جوانان مدل 43 گوجه ای
ارتفاعشو که حتما آورده پایین، سر اگزوز هم که بلی! قالپاقاشو موش بخوره ddn:
کنار شیشه کوچولوئه ی کنار راننده یه پیچ گوشتی گذاشته
آینه هاشو گردالی کرده، بوق بنزم که رو شاخشه
بگزریم از چراغای چشمک زن آب و قرمز شوی جلو!
4تا لامپ مهتابی!!! آبی زیر ماشین(آدمو یاد Need for Speed میندازه) khk:
دیگه پایین آوردن ارتفاع و رادیول ضفط صنام دیکس خور تصوير
و....... زیاده ول کن تصوير

--------------

ماشین خسته ای لامسب

تصویر


ماشینی که گذاشتید خوشگله !

اینم عکس اصلیش :mrgreen:

تصویر
تو رفتی و من آهسته پشت سرت گفتم نرو ... تصویر

آواتار کاربر
amin
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 415
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 5:58 pm
محل اقامت: زنجان
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط amin » سه‌شنبه 2 مهر 1387, 1:03 am

مهيار نوشته شده:
اصولا خیلی استعداد می خواد که هر چیزی رو و بالاتر از اون هرکسی رو یکی بتونه به خودش ربط بده !!
این و توی فیلم مقصد نهایی شنیدم .

بعضی ها اینجوری ان : shd:
بعضی ها هم این جوری : kis:
دومی از اولی بهتره چون می دونه کی به کیه !!
خدايي من كه نفهميدم
تو اگه منظورشو فهمیده بودی که دیگه اینجا نبودی!

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط مهيار » سه‌شنبه 2 مهر 1387, 2:00 am

amin نوشته شده:
مهيار نوشته شده:
اصولا خیلی استعداد می خواد که هر چیزی رو و بالاتر از اون هرکسی رو یکی بتونه به خودش ربط بده !!
این و توی فیلم مقصد نهایی شنیدم .

بعضی ها اینجوری ان : shd:
بعضی ها هم این جوری : kis:
دومی از اولی بهتره چون می دونه کی به کیه !!
خدايي من كه نفهميدم
تو اگه منظورشو فهمیده بودی که دیگه اینجا نبودی!
الان ايني كه گفتي يعني خوب يا بد :mrgreen:

خدايي بعد توقع داري از اون جوابهاي گروه سني الف كسي بهت نگه(منظور از اون كسي خودم بودم )

يادم اومد از اون جوابهايي كه در جواب حرف دوستانمون تو دوره طفوليت (عجب دوراني بود به قول يكي از دوستان كه اتفاقا از كاربران همين سايت هم هست بچه بودم خوشكل بودم يادش بخير البته جريان داره كه در اين مغال نميگنجه (جلال غ مغال رو درست گفتم :mrgreen: )) .
مثه بتوچه
خودتي
بي ادب
بميري(البته اين از اون جوابهايه دندون شكنه ها اينجوري بهش نگاه نكن :mrgreen: )
سيبيل بابات ميچرخه
اگه به آقا معلم نگفتم (البته در مورد دوستان ظاهرا خانوم معلم بايد گفت :lol: )
حيا كن تيم ملي رو رها كن(اا همون ee خودمون اين كه به اينجا ربطي نداشت اما خوب برايه خالي نبودن عريضه چون حافظه قد نميده گذاشتم )

در آخر اينم تقديم عمو معين tof:
آخرش اگه وبا نگرفتم :wink:
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
moien
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 106
تاریخ عضویت: شنبه 3 شهریور 1386, 9:44 am
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط moien » سه‌شنبه 2 مهر 1387, 11:24 am

آقا پس کی شروع می شه این کلاس ها !!! دلم هوس قیلی کیک کرده !! اونم به حساب امین بیچاره baba: بعدشم هی بگه آقا نمی خواد ، نمی خواد به خدا baba:

امین جان زنجان گیم نتاش کجاشه ؟ شدم کانتر باز khk: دندون می کشیم، پا جا میندازیم ، عصب کشی تمام عضلات هم پذیرفته میشود mz:
دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد / پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط ce.mohsen » سه‌شنبه 2 مهر 1387, 12:39 pm

من خیلی تو جریان بازی شما نیستم
نمی دونم الان توپ دسته کیه ؟
کی داره کی رو می زنه ؟

چون تو بحث نیستم خیلی دخالت نمی کنم

اولش مهیار برو دستات رو بشور ، حالمون رو بهم زدی . تو مثلا بزرگ شدی ، هنوز این عادت بدت رو ترک نکردی khk:
بعدشم اینجا بوفست ، باید خوشحال باشی که بچه ها با کوبیدنت تو در و دیوار مسرور می شن ha:
ما یه زمانی تو واحد 11 ، یه نفر رو می خوابوندیم رو کمر و 11 نفر با شکم می خوابیدیم رو شکمش ، فقط برای اینکه بچه ها خوشحال و شاد شن (فقط اون سیامک رو نشد که بشه) . معین یادته اون وهاب با 40 کیلو وزن زیر N کیلو ؟ lat:

خوشحالم که امین فهمید زنگی فقط تو اون خلاصه نمی شه و توی اون خلاصه می شه که من و معین توی این چند شبه کلی در اون بحث داشتیم و به نتایجه خوبی هم رسیدیم his:

جلال ، آقا ، بزرگ ، سرور ، متعالی ، گنده ، خرس ، پلنگ ، گودزیلا
تو 5 ساله شدی !!!!!!! ha:

معین من فهمیدم اون کدوم انگشته dd: دیدی کدومه
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط مهيار » سه‌شنبه 2 مهر 1387, 3:10 pm

دوستان ظاهرا تيم تون خيلي داره بزرگ ميشه . محسن جان تو هم . باز جايه شكرش باقيه كه گير دارو دسته تو نيفتاديم تا با شكم بخوابن رومون همين يكارمون مونده بود كه بدين وسيله هم كسي بهم بخنده .

امروز بعد از مدتها فروم خدمت سربازي رو نگاه ميكردم يادم اومد از اون روزي كه بلند شدم رفتم حوضه وظيفه واقعا روزي بود حالا كمي از اتفاقهايه اون روز رو به قول عمو رامين واستون تراوش ميكنم .

صبح ساعت 6:30 مهيار : اه لعنت به تو رخش باز كه روشن نميشي كه حيف اين همه بنزين آزاد كه ميريزم تو حلقوم تو
رخش : baba:
مهيار : آقا آقا با شما هستم داداش قربونت يه دستي به ماشين ما برسون عجله دارم
آقا : ولي !! باشه بشين استارت بزن.
مهيار: خوب من كه بشينم شما كه با 50 كيلو وزنت نميتوني هم ماشينو حل بدي هم من .
آقا : خوب تو هم حل بده تو سراشيبي كه افتاد سريع بپر تو ماشين استارت بزن
مهيار:(تو دلم )خودم ميدونستم چي كار كنم . مثه اينكه برنامه هر روزمونه.
مهيار و آقا به همراه هم go: ماشين بعد از چند متر حل دادن روشن شد .
مهيار بشين آقا تا يه جايي برسونمت
آقا : نه داداش من ميخوام برم سر خيابون كار دارم .
مهيار : بشين تا سر خيابون ميرسونمت
آقا : نه داداش ممنون شما برو
مهيار:طارف(نميدونم با كدوم ت ط نموشته ميشه ) ميكني؟
آقا : عجب آدم پيله اي هستي برو ديگه منتظر كسيم .
مهيار : تو دلم (خوب ميمردي از اول بگي اينو)
تو راه چي بذارم سر صبحي شكم خالي حال بده باعث دل ضعفه نشه . خوب جواد يساري نه اين خوب نيست , عباس قادري نه اينم كه همون تريپيه , آغاسي اه اينا چيه من جمع كردم دوره خودم :mrgreen: آهان اينو ميذارم . عشقه منه گلپا .
نزديك 3 راهي به سمت نظام وظيفه ==> اييييييييييي (صدايه ترمز :mrgreen: ) اه لعنت به اين شامس ردش كردم حالا چه جوري برگردم عقب اينجام كه نزديكه پليس راهه . خوب هر چه بادا باد كم كردن صداي ضفط .
دنده عقب !!! خدا رو شكر ردش كردم . اين آهنگه هم كه رد شد باز يعني بايد برگرده اولش khk:
به سمت نظام وظيفه .
مهيار: حاجي حاجي !!! اين حوضه نظام وظيفه كجاست ؟
حاجي : چي ميگي ؟
مهيار حاجي حوضه نظام وظيفه همون جايي كه سرباز اعزام ميشه خدمت كجاست؟
حاجي : پسر جان صدات نميرسه چي ميگي ؟
مهيار : (تو دلم اه لعنت به اون تراكتورت ) حاجي يه لحظه اون ضفط تراكتورتو خاموش كن :mrgreen:
حاجي : مياد نزديك با عصبانيت . چي ميگي پسر جان ؟
مهيار : سلام پدر جان منده نباشي (به لحجه محلي يعني خسته نباشي ) اين حوضه نظام وظيفه كه سرباز ميفرستن واسه خدمت كجاست ؟
حاجي : زنده نباشي ( ger: ) يك جايي هست او طرفه شهرك بايد يه 500 متري بري بالا از اونجا دور بزني . بعد كه دور زدي ميبيني يه ملت علاف وايستادن با سرهايه تراشيده منتظر اعزامن .
مهيار : دست درد نكنه ايشالله دوماد شي :mrgreen:
حاجي: تو دلش ايشالله ha:
مهيار : 100 متر - 200 متر - 300 متر - 400 متر - 500 متر - 600 متر اه اين دور برگردونو هم كه بستن khk: اي خدا اين چه روزي شد امروز . بعد از طي كردن مسافت ==> آها خودش ولي اينكه 1500 متر شد نه 500 متر . خوب خدا رو شكر باز يه دور برگردون پيدا شد .
سر دور برگردون راهنما زده شد اما هيچكي راه نميده كه . اينا چرا اينجورين .
بالاخره دور زدم . بعد 10 دقيقه رسيدم به جايي كه يه عده علاف بودن . ماشينو كجا بذارم حالا كه بعد باز بشه حولش داد .
اينجا هم كه هم جاش نوشته پارك = پنچري . اي بابا اينا كه همش حرفه كدوم آدم بي فرهنگي مياد ماشينو پنچر كنه . نه بابا اينجا از اينجور آدمها پيدا نميشه . حركت به سمت حوضه (البته از اون حوضه ها نه ها از اين حوضه هايه وظيفه :mrgreen: ).
دم در حوضه : مهيار : آقا اجازه بده يه سئوال داشتم .
برادران به صورت دست جمعي : خوب ما هم فقط يه سئوال داريم
مهيار : مگه شما واسه اعزام نيومديد ؟
برادرا به صورت دست جمعي : نه !!بله!! ها!! چي !!كي! .
بالاخره با هزار تا خواهش تمنا دم در ==> مهيار : سركار من يه سئوال داشتم در مورد معافيت پزشكي در رو باز ميكني برم تو ؟
سركار : amuz:
مهيار : سركار در كي باز ميشه ؟
سركار : amuz:
مهيار : سركار ساعت 8 كاركنان حوضه نميخوان برن پشت ميزاشون بشينن
سركار : amuz:
مهيار : سركار خيلي ممنون كه با صبر جواب منو دادي ! واقعا اين خدمت گذاري شما به مردم منو گرفت تحت تاثير قرار گرفتم . اشك تو چشام حلقه زده . شونتو بيار جلو ميخوام گريه كنم .
سركار : همچنان amuz:
مهيار : دينگ (روشن شدن يه لامپ رو سرم به نشاني پيدا شدن يه راه حل سريعتر واسه گرفتن جواب ) اينجا بايد در پشتي هم داشته باشه بذار از در پشتيش برم تو
تو راه ملت كه از شهرهايه اطراف اومده بودن رو زمينها دراز به دراز افتاده بودن .
آهان اينم در پشتي . دمه در يه پيرزن در حال نگاه كردن به روزنامه ktb:
مهيار : مادر سلام . ميشه از اينجا برم تو حوضه
مادر : ktb:
مهيار : مادر اين كاركنان حوضه كي ميرن سر كارشون ساعت 8 گذشته كه ؟
مادر : ktb:
يكي از كسايي كه رو زمين دراز افتاده بود : دارن ورزش ميكنن .
مهيار : چه ورزشي ؟ منم درسته ورزشكار نيستم اما ورزشكارا رو دوست ميدارم
اون يكي : واليبال .
مهيار : اا چه خوب منم واليبال ديدنو دوست دارم كجا بازي ميكنن .
اون يكي :تو سالن حوضه .
مهيار : سرمو انداختم پايين كه برم تو
مادر : his: كجا ميري پسر . سرتو انداختي پايين ميري تو .
مهيار : ا شما مگه زبون هم داري من فكر كردم شما مشكل شنوايي يا حرف زدن داري .
ساعت 8:30 همچنان منتظر كاركنان حوضه .
مهيار : يه سو سويي ميبينم يكي بالاخره داره مياد .
مهيار : سلام جناب خسته نباشيد
جناب : ddn:
مهيار : جناب يه سئوال داشتم از خدمتتون
جناب : ddn:
مهيار : جناب با شما هستم يه سئوال داشتم از خدمتتون .
جناب : اههههههه عجب آدمي هستي خوب اگه ميخواستم جوابتو بدم ميدادم ديگه
مهيار : ger: آقايه محترم شما رو گذاشتن اينجا كه جواب مردمو بدي
جناب : اين به خودم ربط داره
مهيار : ماشاء الله سن بابايه منو داري هنوز جواب سلام دادن بلد نيستي .
جناب : بچه پر رو كاري نكن بگم رات ندن تو برو بيرون nar:
مهيار : فكر كردي كي هستي ؟ گوله درجه هايه سر شونتو خوردي ؟ از سن و سالت خجالت بكش nar: !! همچين راه ميره كه انگار از دماغ فيل افتاده !!(البته اينا همرو تو دلم گفتم :mrgreen: )
مهيار : با خاموش شدن چراغ زرنگي . حركت به سمت در اصلي با ناكامي
اااا (همون eee خودمون ) در كه باز شد .
برادر هايه جلويه در : حمله go:
آقا صبر كنيد منم بيام go:
رفتن به داخل به اصطلاح حوضه == >
مهيار: در اين باجه ها كه هنوز بسته است .
مهيار : حالا كدوم باجه برم ؟ آهان اين يكيه ( به قول معين اون نه اين يكي :mrgreen: )
انتظار پشت در باجه .
در اتاق باز ميشه از پشت پنجره يه نفر مياد تو .
مهيار : خاك بر سرم شد . شانسو ميبيني اين كه همون جنابه khk:
پنجره باجه باز ميشه .
جناب : باز كي تويي
مهيار : عرض سلام و خسته نباشيد دارم خدمت شما سر كار . راستش كلامو پيش وجدان خودم قاضي كردم ديدم به هر حال شما هم حق داريد كه ورزش كنيد شما هم حق داريد شاد باشيد (يادم اومد از اين شعاره كه تو اين مايه هاست ميگه اعتياد ورزش دشمن :mrgreen: ). اصلا شما هم حق داري جواب منو ندي . جناب شما بيا بزن تو گوش من اگه چيزي گفتم .
جناب : خوب حالا بگو كارت چيه ؟
مهيار : شرح مشكل !!
جناب : خوب اين مسئله به اين باجه ربطي نداره !! بايد بري باجه مقابل
مهيار : مارو گرفتي يه ساعته خوب اينو از اولش بگو .
باجه شماره 2
مهيار : سلامون عليكم بردار . طاعات و عباداتتون قبول درگاه اهديت ان شاء لله . پيشاپيش حلول ماه رمضان و گراميداشت هفته دفاع مقدس رو به شما تبريك ميگم . مارو از دعايه خيرتون فراموش نفرمائيد .
برادر : كارتو بگو ؟
مهيار : خيلي ممنون از حسن توجهتون . شرح مشكل !!
برادر : يه لحظه صبركن !!
مهيار : حا ج آقايه برادر خدا رحمت كند چه مشكلي پيش اومده كي بوده مرده كه سياه پوشيدي ؟
برادر : amuz:
مهيار : يه نگاه به اين ورو اون ور آهان بذار از اين سربازه بپرسم .
سركار : اين بابا چرا لباس سياه پوشيده ؟
سركار : اينا يه همكاري داشتن چند وقت پيش در حين خدمت فوت كرد !!
مهيار : اا چرا ؟
سركار : اين بابا ظاهرا مافوقش مياد بهش سر ميزنه دكمه بالاش باز بوده تا ميفهمه رئيسش اومده دكمرو ميبنده به هر نحوي كه هست وقتي كه رئيس ميره مياد كه دكمه رو باز كنه دكمه تو جا دكمه اي گير ميكنه در جا خفه ميشه .
مهيار : خوب خدا رو شكر
سركار : چي ger:
مهيار : ا ببخشيد منظورم اين بود خدا رو شكر كه از اين زندگي راحت شد .
برادر : آقا بيا مشكلت حل شد فقط يه درخواست بنويس كه ما واست اقدام كنيم .
مهيار : رو چي بنويسم كاغذ ندارم .
برادر : لابد توقع داري بهت كاغذ هم بديم . از دمه در تهيه كن
مهيار : رو چشم الان ميام .
تو راه اه اه عجب آدمايي به پستمون خورد سر صبحي . آدم حاظره شكم خالي جواد يساري گوش بده اما گير اينا نيفته .
دمه در
مهيار : آقا يه خودكار با يه كاغذ بده بي زحمت
فروشنده : بگير
مهيار : چقدر شد
فروشنده : 500 تومن
مهيار : ger: چه خبره مگه چه جوري حساب كردي
فروشنده : 200 تومن خودكار 100 تومن كاغذ 200 تومن هم پول اياب ذهاب ما كه اينارو ميكشونيم مياريم اينجا
مهيار : ميخواي پوله ناهار شامتم بدم؟
فروشنده : آقا خريدار نيستي بده برو از يه جايه ديگه بخر
مهيار : نه داداش بده اينجا تو اين بيابون تنها ابادي همين جاست
بالاخره بعد از نوشتن درخواست و تعهد كار تموم شد
ساعت 12 ظهر حركت به سمت رخش
مهيار ger: ا خدا لعنتتون كنه چرا پنچر كردين ماشينو ؟
باز كردن در صندوق عقب khk: واي زاپاس هم ندارم .
اين روز روزش كه سالمه حركت نميكنه حالا كه پنچر هم شده بايد بذارمش سر شونم تا خونه ببرمش .
به يه بدبختي اون روز ساعت 4 بعد از ظهر خودمو رسوندم خونه . ديگه نپرسين كه مجبور شدم چقدر پياده بشم 2 تا لاستيك پيدا كنم تا ماشينو برسونم خونه .
نتيجه اخلاقي :
ولله تو اين داستان هيچ نتيجه اخلاقي پيدا نميشه . به قول معروف كه ميگه گشتم نبود نگرد نيست :mrgreen:
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط مهيار » چهارشنبه 3 مهر 1387, 1:42 am

امين جان واقعا مستحفيض شديم . واقعا مطلب پر باري بود كلي حال كرديم و به فكر فرو رفتيم كه اين وسط ما جزء كدوم گروه هستيم ؟
راستش منم جاتون خالي امشبرو رفته بودم حرم كلي حال داد از اين رو به اون رو شدم الان كه دارم پست ميدم يه حال قريبي دارم (البته زياد قريب نه يكمي آشناست مثه وقتي كه ميشيني قليون ميكشي كلت داغ ميشه به فكر فرو ميري و كلا سيري هرچند كوتاه به فضا انجام ميدي اما بسي خوش البته تا قبل از نوشيدن چاي )
اميدوارم با تغييراتي كه امشب كردم(از اين رو به اون رو شدن هر چند گذري و ماندگاري اثر حد اكثر تا 3 ساعت :mrgreen: ) حداقل جزء دسته اول نباشم .
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
moien
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 106
تاریخ عضویت: شنبه 3 شهریور 1386, 9:44 am
تماس:

Re: بوفه !!

پست توسط moien » پنج‌شنبه 4 مهر 1387, 1:26 am

2.باید ها و نباید های بر خورد اجتماعی
2.3 شمعدانی ها !!

شمعدانی شناختی :
اصولا قبل از شناختن هر چیزی در وهله اول باید اون چیز و بشناسیم !! اصولا شمعدانی به انسانی گفته می شود اولا آب بخورد ، سوما غذا هم بخورد ، چهارما موارد اول و سوم را با هم نتواند انجام دهد و اما دوما که خیلی خطیره و وایتاله اینه که تا یک محرک خارجی تکونش نداده ، تکون نخوره !
نکته 1 : ندای درون (دست به آب) جز محرک های خارجی محسوب می شود لطفا سوال نفرمایید
نکته 2 : این مورد که بیشتر در مورد دانشجو ها صادق است کلاس ها می باشند ، یعنی این که از محل سکونت به سمت دانشگاه در ساعت معینی حرکت کند .

شمعدانی برخوردی :
یعنی با یک شمعدانی چگونه بر خورد کنیم یا اینکه چگونه در اولین بر خورد ودر کمترین زمان ممکن یک شمعدانی رو از سایر موجودات تشخیص بدیم
صداش بزنید ، اصولا شمعدانی ها در چنین مواردی تنها اکس العملشون اینه که مثله اردک نیگاتون می کنن (کتابی هست با نام "اردک شناختی یک تک سلولی" که به تفصیل در مورد رفتار اردکی موجودات بحث می کنه ،کسانی که علاقه دارن میتونن این کتاب و بخونن)
خودکارشو بندازین زمین ، موجوداتی که شمعدانس بودن در آنها نهادینه شده و یا به صورت کمپلکس در اومده در این گونه موارد دیگه تا آخر روز جزوه نمی نویسن ، مگر این که یکی خودکارشونو بهشون بده
من اینجا دیگه حوصله ام رو از دست دادم و از یکی از برادران همسنگر ، جلال یا امین در خواست می کنم این بخش و به یه جایی برسونن bil:
دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد / پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

قفل شده