مشاعره با حافظ !!

[russfm]

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی / پروانه مراد رسید ای محب خموش

[الهام]

شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست
گر راه زن تو باشي صد کاروان توان زد

[Ramin]

دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آنکه دولت جاودان به

[russfm]

دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آنکه دولت جاودان به

همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم / از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم

[Ramin]

محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
از گلشن زمانه که بوی وفا شنید
ساقی بیا که عشق ندا میکند بلند
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید

[russfm]

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت / دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

[Ramin]

رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

[russfm]

تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین / کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت

[majeed]

تو را ز کنگره ی عرش می زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

[Lilac]

تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن كرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسين منست

[juli]

تا کی بود این جور و جفا کردن تو

بیهــوده دل خلایق آزردن تـــو

[Lilac]

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

[juli]

هرگز نکنی یاد من ای شمع چگل

نزد من اگر چه هست کاری مشکل


دردی که من از درد تو دارم بر دل

دل داند و من دانم و من دانم دل

[Lilac]

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است

[juli]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر بمهر بعالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک بخون شود