مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

اشعار و زندگی نامه شعرای ایران زمین

مدیر انجمن: eli

ارسال پست
آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » شنبه 10 مرداد 1388, 5:54 pm

من از تو دل نمی برم اگرچه از تو دلخورم
اگرچه گفته ای تو را به خاطرات بسپرد

هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام
منی که در جوانیم به خاطرت شکسته ام

تو در سراب آینه شبانه خنده می کنی
منه شکست داده را خودت برنده میکنی

رفیق روزهای خوب ، رفیق خوب روزها
همیشه ماندگار من همیشه تا هنوزها

صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی
به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
پیر کاردانی
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 856
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 14 آبان 1387, 12:18 pm
محل اقامت: قطعه ای از بهشت

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط پیر کاردانی » یک‌شنبه 11 مرداد 1388, 7:11 am

eli نوشته شده:من از تو دل نمی برم اگرچه از تو دلخورم
اگرچه گفته ای تو را به خاطرات بسپرد

هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام
منی که در جوانیم به خاطرت شکسته ام

تو در سراب آینه شبانه خنده می کنی
منه شکست داده را خودت برنده میکنی

رفیق روزهای خوب ، رفیق خوب روزها
همیشه ماندگار من همیشه تا هنوزها

صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی
به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی


یگانه دیده من ای همیشه خاطر من
نگار من ای همیشه عاشق من
از آن زمان که دلم را به بند می کردی
رها شده دلکم از سر بهانه من



یا علی
تلاش نکن تا شکست نخوری

تا تلاشی دیگر
یا علی

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » پنج‌شنبه 15 مرداد 1388, 2:15 am

نمیخوام اشک چشماتو ببینم
چرا باور نداری نازنینم

من از دنیا بریدم نا امیدم
دلم تنگه چشمام خستس عزیزم

امیدم مرگه اما نوبتم نیست
میدونم لایق خاک تنم نیست

اگه میگم بری ، ترسم چشاته
نگاه گرم و پاک و بی گناته

نمیخوام مثل من آلوده باشی
واسه مردن فقط آماده باشی

نمیخوام اشک چشماتو ببینم
چرا باور نداری نازنینم ؟

من از دنیا بریدم نا امیدم
دلم تنگه چشمام خستس عزیزم
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
پیر کاردانی
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 856
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 14 آبان 1387, 12:18 pm
محل اقامت: قطعه ای از بهشت

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط پیر کاردانی » پنج‌شنبه 15 مرداد 1388, 10:53 am

eli نوشته شده:نمیخوام اشک چشماتو ببینم
چرا باور نداری نازنینم

من از دنیا بریدم نا امیدم
دلم تنگه چشمام خستس عزیزم

امیدم مرگه اما نوبتم نیست
میدونم لایق خاک تنم نیست

اگه میگم بری ، ترسم چشاته
نگاه گرم و پاک و بی گناته

نمیخوام مثل من آلوده باشی
واسه مردن فقط آماده باشی

نمیخوام اشک چشماتو ببینم
چرا باور نداری نازنینم ؟

من از دنیا بریدم نا امیدم
دلم تنگه چشمام خستس عزیزم
مست و پریشان شدی باز به بالین من
پر غم و نالان شدی باز به بالین من
گرچه طرب در تو بود زمزمه شور بود
با همه شور تو گشت دلت مست من
من همه شب با توام ای که امید دلی
تو همه امید و دل تو همه جان من
بی تو کجا غم ز دل برکنم و هو زنم
با تو سماع ی کنم در همه جان و تن
زنده به نام توام من شرفم یاد تواست
باز بیا در برم تا به ظهوری به من


یا علی
تلاش نکن تا شکست نخوری

تا تلاشی دیگر
یا علی

آواتار کاربر
m2002k
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 142
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 دی 1387, 10:11 pm
محل اقامت: تهران
تماس:

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط m2002k » شنبه 7 شهریور 1388, 1:39 pm

پیر کاردانی نوشته شده:
مست و پریشان شدی باز به بالین من
پر غم و نالان شدی باز به بالین من
گرچه طرب در تو بود زمزمه شور بود
با همه شور تو گشت دلت مست من
من همه شب با توام ای که امید دلی
تو همه امید و دل تو همه جان من
بی تو کجا غم ز دل برکنم و هو زنم
با تو سماع ی کنم در همه جان و تن
زنده به نام توام من شرفم یاد تواست
باز بیا در برم تا به ظهوری به من


یا علی
نهالی کن سر از باغی برآرد
ببارش هر کسی دستی برآرد
برآرد باغبان از بیخ و از بن
اگر بر جای میوه گوهر آرد
تصویر

آواتار کاربر
سکوت سحر
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 99
تاریخ عضویت: شنبه 30 آذر 1387, 2:24 pm
محل اقامت: تهران
تماس:

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط سکوت سحر » شنبه 7 شهریور 1388, 4:13 pm

دلم به پاکی دامان غنچه می لرزد
که بلبلان همه مستند و باغبان تنها
صائب تبریزی
درک ظرافت احساس آدمها مثل شنیدن صدای پای مورچه است از روی بام

هر که در این سرا در آید نانش دهید
واز ایمانش مپرسید
چه آنکس که به درگاه باریتعالی
بجان ارزد
البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد
. (ابوالحسن خرقانی)

آواتار کاربر
*narges*
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 215
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 4 مرداد 1388, 1:22 am
محل اقامت: تهران

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط *narges* » یک‌شنبه 8 شهریور 1388, 1:17 am

سکوت سحر نوشته شده:دلم به پاکی دامان غنچه می لرزد
که بلبلان همه مستند و باغبان تنها
صائب تبریزی
آواز عاشقانه ما در گلو شکست
حق با سکوت بود‚ صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه دل ما در گلو شکست
سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد‚ کس به داغ دل باغ ‚ دل نداد
ای وای‚ های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
(بادا) مباد گشت و (مبادا) به باد رفت
(آیا) زیاد رفت و (چرا) در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا ... در گلو شکست
در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند و در آشکارا از آنان که دوستمان دارند غافلیم
و شاید....
این است دلیل تنهایی ما.

( علی شریعتی )

آواتار کاربر
natasha
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 15
تاریخ عضویت: چهارشنبه 7 مرداد 1388, 6:37 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط natasha » دوشنبه 9 شهریور 1388, 1:37 am

تو مرا می فهمی
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی
اگر از ترس نرسیدن به استرس دچار شدی بدون که هنوزم به خودت بیشتر از خدا اعتماد داری
و این یعنی شکست...

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » سه‌شنبه 14 مهر 1388, 2:02 pm

یه شب خواب چشمامو بی خبر برد

به دنیایی از اینجا ساده تر برد

به دنیای گل و نور و ترانه

میون لحظه های عاشقانه

تو تنها دلخوشی تنها امیدی

تو حرفی که نمی گفتم شنیدی

تو با من بودی و من بی تو افسوس

تو خورشیدی و من دنبال فانوس

تو رقص ماه و خورشید و ستاره

خودم رویاتو می دیدم دوباره

میون خواب و بیداری نشستم

هنوزم پیش چشمای تو هستم
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط عسل » سه‌شنبه 14 مهر 1388, 3:06 pm

eli نوشته شده:یه شب خواب چشمامو بی خبر برد

به دنیایی از اینجا ساده تر برد

به دنیای گل و نور و ترانه

میون لحظه های عاشقانه

تو تنها دلخوشی تنها امیدی

تو حرفی که نمی گفتم شنیدی

تو با من بودی و من بی تو افسوس

تو خورشیدی و من دنبال فانوس

تو رقص ماه و خورشید و ستاره

خودم رویاتو می دیدم دوباره

میون خواب و بیداری نشستم

هنوزم پیش چشمای تو هستم

من بودم و دوش و آن بت بنده نواز

از من همه لابه بود و از وي همه ناز

شب رفت و حديث ما به پايان نرسيد

شب را چه گنه ؟ قصه ي ما بود دراز
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » جمعه 17 مهر 1388, 2:59 pm

"زندگی" زیباست، کو چشمی که "زیبایی" ببیند؟
کو "دل آگاهی" که در "هستی" دلارایی ببیند؟

صبح‌ها "تاج طلا" را بر ستیغ کوه، یابد
شب "گل الماس" را بر سقف مینایی ببیند

ریخت ساقی باده‌های گونه گون در جام هستی
غافل آنکه "سکر" را در باده پیمایی ببیند

شکوه‌ها از بخت دارد "بی خدا" در "بی‌کسی‌ها"
شادمان آنکه "خدا" را وقت "تنهایی" ببیند

"زشت بینان" را بگو در "دیده‌ی" خود عیب جویند
"زندگی" زیباست، کو چشمی که "زیبایی" ببیند؟

مهدی سهیلی
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
پیر کاردانی
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 856
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 14 آبان 1387, 12:18 pm
محل اقامت: قطعه ای از بهشت

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط پیر کاردانی » سه‌شنبه 21 مهر 1388, 8:17 pm

eli نوشته شده:"زندگی" زیباست، کو چشمی که "زیبایی" ببیند؟
کو "دل آگاهی" که در "هستی" دلارایی ببیند؟

صبح‌ها "تاج طلا" را بر ستیغ کوه، یابد
شب "گل الماس" را بر سقف مینایی ببیند

ریخت ساقی باده‌های گونه گون در جام هستی
غافل آنکه "سکر" را در باده پیمایی ببیند

شکوه‌ها از بخت دارد "بی خدا" در "بی‌کسی‌ها"
شادمان آنکه "خدا" را وقت "تنهایی" ببیند

"زشت بینان" را بگو در "دیده‌ی" خود عیب جویند
"زندگی" زیباست، کو چشمی که "زیبایی" ببیند؟

مهدی سهیلی

سلام
بعد از مدت ها دوباره اینجا اومدن سخت بود...
اعتیاد بد دردیه. ktb:

دل به یار زندگی بستم دروغم گفت
دل به عهد عشق دادم او فریبم داد
بخت خود در کف جان عرضه کردم باز
باز هم رسم زمانه غم نصیبم داد
باز بر طرف چمن بنشستم و بلبل
شکوه ها از بی وفایی گل و سنبل نشانم داد
بی وفا دل نیز ما را از ره تاراج
بهر سور و سات خود بفروخت بر دست رقیبم داد
هر کجا رفتم نمی دانم چگونه یا که چون اما
هر کسی از بهر طینت نیش کینم داد
وان نمی دانم ولی هر جا که دل بشکست
دست حق بنشاند باز دردم را دوایم داد
در جهان یک دم به غم ها زندگی کردن همی بهتر
تا به آن عیش و شادکامی ها که اهریمن نشانت داد
زندگی خالی و پر به هر صورت چو زیبایست
چون که بهر هر غمی صبری خدایت داد

یا علی
تلاش نکن تا شکست نخوری

تا تلاشی دیگر
یا علی

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط عسل » چهارشنبه 22 مهر 1388, 12:07 am

دل به یار زندگی بستم دروغم گفت
دل به عهد عشق دادم او فریبم داد
بخت خود در کف جان عرضه کردم باز
باز هم رسم زمانه غم نصیبم داد
باز بر طرف چمن بنشستم و بلبل
شکوه ها از بی وفایی گل و سنبل نشانم داد
بی وفا دل نیز ما را از ره تاراج
بهر سور و سات خود بفروخت بر دست رقیبم داد
هر کجا رفتم نمی دانم چگونه یا که چون اما
هر کسی از بهر طینت نیش کینم داد
وان نمی دانم ولی هر جا که دل بشکست
دست حق بنشاند باز دردم را دوایم داد
در جهان یک دم به غم ها زندگی کردن همی بهتر
تا به آن عیش و شادکامی ها که اهریمن نشانت داد
زندگی خالی و پر به هر صورت چو زیبایست
چون که بهر هر غمی صبری خدایت داد

در دل انگیر تزین رایحه ی خاطر من
عطر یک بوسه تکرار کنان می رقصید
پله هایی که به افراز ترین کوه امید
وحشتی سرد که رسوایی پنهان شده را
در تبی گرم به پیشانی من می کوبید
من تورا صد بارخواهم بوسید
شاید آن شادی و لرزش که نخستین بوسه
در وجودم افکند
باز تکرار شود

(داریوش اسماعیلی)
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » چهارشنبه 22 مهر 1388, 8:50 am

دردمندان را دوایی نیست در میخانه‌ها
ساده‌دل آنکس که پیمان بست با پیمانه‌ها

مست توحیدم نه مست باده‌ی اندیشه‌سوز
سرخوشی‌ها را نجویم از در میخانه‌ها

عکس روی باغبان پیداست در هر برگ گل
سیرکن نقش خدارا در پروانه‌ها

داستان اهل دنیا را به دنیادار گو
گوش من آزرده شد از جور این افسانه‌ها

گر که جویی روشنی، درخاطر بشکسته جوی
رونق مهتاب باشد در دل ویرانه‌ها

سر بپای بینوایان منهم تا زنده‌ام
چون خدا را در دیده‌ام در کنج محنت خانه‌ها
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
پیر کاردانی
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 856
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 14 آبان 1387, 12:18 pm
محل اقامت: قطعه ای از بهشت

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط پیر کاردانی » چهارشنبه 22 مهر 1388, 7:54 pm

eli نوشته شده:دردمندان را دوایی نیست در میخانه‌ها
ساده‌دل آنکس که پیمان بست با پیمانه‌ها

مست توحیدم نه مست باده‌ی اندیشه‌سوز
سرخوشی‌ها را نجویم از در میخانه‌ها

عکس روی باغبان پیداست در هر برگ گل
سیرکن نقش خدارا در پروانه‌ها

داستان اهل دنیا را به دنیادار گو
گوش من آزرده شد از جور این افسانه‌ها

گر که جویی روشنی، درخاطر بشکسته جوی
رونق مهتاب باشد در دل ویرانه‌ها

سر بپای بینوایان منهم تا زنده‌ام
چون خدا را در دیده‌ام در کنج محنت خانه‌ها
سلام

این بد در احوالات پیمان خودمونه :

آری آری عهد ما با این زمان و این جهان پیمان بود
چون که پیمان ها شکست و شد خراب هجران بود
مانده ام پیمان چرا بشکست در این انجمن
چون که هر کس از پی خود دل به این پیمان بود
روز اول هر کسی عهدی ببست و دست بر پیمان نهاد
روز آخر باز بشکسته به دل پیمان بود
یاد مان رفنه که در روز ازل هم پیمان شدیم
آری اما اهرمن هم نیز در میدان بود
اهرمن تا این زمان بر عهد خود استاده است
ما ولی یادمان رفته ، که جان پیمان بود
شاید اما عهد و پیمانی دگر باید ببست
چون که در اول قدم در این سرای پیمان بود
پس همه ای کاروان همدلی ها ، هم زبانی های من
دست تقوا را بلند آرید عهد بر بندیدم تا ایمان بود.

یا علی
تلاش نکن تا شکست نخوری

تا تلاشی دیگر
یا علی

ارسال پست