بناب - سراب دانشگاه تبريز

مدیر انجمن: مهيار

ilya
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 11
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 5:09 pm

بناب - سراب دانشگاه تبريز

پست توسط ilya » دوشنبه 26 شهریور 1386, 3:00 pm

براساس تصويب وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، آموزشكده فني بناب وابسته به دانشگاه تبريز كه در دفترچه راهنماي شماره 2 با عنوان «دانشكده فني بناب» درج شده، به صورت مستقل از دانشگاه تبريز به «دانشكده فني و مهندسي بناب» ارتقاء يافته است.

آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

یه خبر بد برای قبولیای تبریز

پست توسط ce.mohsen » دوشنبه 26 شهریور 1386, 4:32 pm

ilya نوشته شده:براساس تصويب وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، آموزشكده فني بناب وابسته به دانشگاه تبريز كه در دفترچه راهنماي شماره 2 با عنوان «دانشكده فني بناب» درج شده، به صورت مستقل از دانشگاه تبريز به «دانشكده فني و مهندسي بناب» ارتقاء يافته است.
سلام ، این خبری که شما دادین بدترین خبر به قبولیهای بناب بود
حداقل تا دیروز این دانشکده جزو دانشکده های دانشگاه تبریز بود و مدرکش خیلی خیلی ارزش داشت . چون تو مدرک اسمی از بناب نمی اومد و شما به اسم دانشگاه سراسری تبریز فارق التحصیل می شدید که جزو بهترین دانشگاههای کشوره
اما حالا مستقل شده (بدون هیچ گونه امکاناتی) و مدرکش مفت هم نمی ارزه و از سال دیگه هم سطح علمیش پایین تر میاد (چون رتبه های برتر کنکور اونجا رو نمی زنن)
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

aminsm
پست: 4
تاریخ عضویت: جمعه 23 شهریور 1386, 12:24 pm

پست توسط aminsm » دوشنبه 26 شهریور 1386, 9:27 pm

منم نفهمیدم کجای این خبر خوش بود :?:

آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

پست توسط ce.mohsen » چهارشنبه 28 شهریور 1386, 1:05 pm

و اما برای اینکه بیشتر با این خبر بد (باید اسمش رو بزاریم فاجعه بناب) آشنا بشیم
باید بگم که
یکی از همکلاسیهای بنابیم که برای پروژه رفته بود اونجا یه چند تا خبر بد بهم رسوند
1)متاسفانه اعلام خبر استقلال از تبریز صحت داره و حتی گفت که آرم دانشگاه تبریز رو از سر در دانشکده کندن (چه جسارت ها) البته دوستم گفت ثبت نام از دانشگاه تبریز صورت می گیره و این امکان وجود داره که ورودی های امسال با اسم تبریز فارق التحصیل بشن
2)به علت زیادی دانشجو امسال دیگه به شبانه ها خوابگاه نمیدن (طفلک ها :cry: )
3)گفتن به دانشجوهای روزانه هم با پرداخت 250000 تومان خوبگاه می دن (اگه این خبر صحت داشته باشه واقعا یه فاجعه است)

من هنوز هم موندم که چرا ilya به این خبر میگه ، خبر خوب (واقعا چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
بیچاره اونهایی که با رتبه زیر 1000 سراسری ، کارشناسی پیوسته بناب قبول شدن
بیچاره اونایی که با رتبه زیر 300 کاردانی به کارشناسی ، بناب قبول می شن (مخصوصا Ploto و Bbk_agp که از بچه های فروم هستن)
همدردی من رو بپذیرید :cry: :cry: :cry:
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

آواتار کاربر
محسن
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 252
تاریخ عضویت: شنبه 9 تیر 1386, 3:52 pm
محل اقامت: در پیچ و خم زندگی

پست توسط محسن » چهارشنبه 28 شهریور 1386, 2:58 pm

ce.mohsen نوشته شده: من هنوز هم موندم که چرا ilya به این خبر میگه ، خبر خوب (واقعا چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
:cry: :cry: :cry:
فکر کنم ایلیا جان به خاطر این جمله که :
"به صورت مستقل از دانشگاه تبريز به «دانشكده فني و مهندسي بناب» ارتقاء يافته است."
دچار سوء تفاهم شده

البته حق هم داره
چون آدم که اول این مطلب رو میخونه فکر میکنه که حتما اتفاق میمون و چی توزی رخ داده که میگن ارتقا یافت :lol: . اما بعدا که یکم بیشتر فکر میکنه, روم به دیوار, گلاب به روتون تازه میفهمه که (.....) شده توش. :roll:

فکر کنم بعضی از این مسئولین هر از چند گاهی نیاز شدیدی به قضای حاجت پیدا میکنن. و تنها کاری که از دست ما برمیاد اینه که تا اونجا که میتونیم جلوی دست و پاشون نباشیم تا اینکه یک دفعه ........... :shock: :shock: :lol:

---------------------------------
البته لازم نیست که بنابی ها خودشون رو ناراحت کنن. چون در هر صورت اسم اونجا روزانه است و از خیلی جاهای دیگه معتبر تره :o

موفق باشید

bbk_agp
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 167
تاریخ عضویت: دوشنبه 12 شهریور 1386, 9:27 am
تماس:

پست توسط bbk_agp » چهارشنبه 28 شهریور 1386, 4:48 pm

این بناب یه شهر (شاید هم روستا) دور افتادست... تو نقشه هم باید کلی بگردی تا پیدا کنی (اونم تو نقشه هایی که همه شهرها رو می نویسن)، به یه دانشگاه تو این شهر به این کوچیکی استقلال دادن که چی بشه؟

من هر موقع که میام می بینم یه چیز جدید به این تاپیک ارسال شده، حسابی حال می کنم که بالاخره یکی پیدا شد که این خبر رو بعنوان خوش توضیح بده... این خبر هم هی بدتر و بدتر میشه... فقط مونده بگن دانشکده بناب رفت دشت لوت... لااقل عنوان این تاپیک رو عوض کنید...

منو باش که بعد از این همه درس خوندن خوشحال بودم که بالاخره تو دانشگاه دولتی قبول شدم... اونم که با اون طرز سوال دادنشون، بعد از اون همه درس خوندن، برنامه نویسی رو زده بودم صفر، اون وقت چتربازان کلاس که کتاب به دست بودنشون جرم بود، زدن 2 درصد... و کلی حال می کنن که از درس خونای کلاس زیادتر زدن

من که اصلا خودم ناراحت نمی کنم... از سربازی که بهتره... (امیدوارم که بدتر نباشه)... یه موقع به جرم دانشجوی بنابی بودن بازداشتمون نکنن؟... یه موقع نگن دانشکده بناب به دانشگاه آزاد فروخته شده، و از ترم بعد شهریه دانشگاه آزاد رو بدین، یا بگن از ترم بعد تو این دانشگاه رشته "آبیاری گیاهان دریایی" برای دانشجویان کامپیوتر تدریس خواهد شد، میخواهید بمونید، میخواهید انصراف بدین... یکی به من دلداری بده... من گفتم: "من که اصلا خودم ناراحت نمی کنم"، الآنم میگم... این لامسپ مسئولانند که منو ناراحت می کنن...

کجایی آلیس جون... سرزمین تو عجیب تره یا ایران... من حریفت میشم... بابک در سرزمین عجایب
تصویر
آخرین ویرایش توسط bbk_agp در چهارشنبه 4 مهر 1386, 2:54 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.

ploto
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 20
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 15 خرداد 1386, 10:33 pm

پست توسط ploto » چهارشنبه 28 شهریور 1386, 11:40 pm

آقای bbk اصلا ناراحت نباشین .چون دیگه فکر نکنم بشه کاری کرد.منم مثل شما دلم خوش بود روزانه قبول شدم .وابسته به تبریزه .....گفتم نباید جای بدی باشه (ولی مثل اینکه هست)
دیروز بعد از کلی گشتن یه نقشه از بناب پیدا کردم که هر چی نگاش کردکم هیچ اثری از دانشکده فنی نبود!!!!!!!!! :(
به هر حال باز امیدوارم که جای خوبی باشه.
با آرزوی موفقیت برای همه ی بنابی های عزیز

آواتار کاربر
Evil Boy
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 119
تاریخ عضویت: چهارشنبه 14 شهریور 1386, 10:31 am
تماس:

پست توسط Evil Boy » چهارشنبه 28 شهریور 1386, 11:48 pm

دوستان همدردی منم بپذیرید :(
bbk_agp .واقعا که اینجا از سرزمین عجایب هم عجیبتره
:shock: :shock: :shock:
.: هرکی به خودش کمک کنه,خدا هم کمکش میکنه :.

bbk_agp
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 167
تاریخ عضویت: دوشنبه 12 شهریور 1386, 9:27 am
تماس:

پست توسط bbk_agp » چهارشنبه 4 مهر 1386, 1:15 am

شرمنده که دیر جواب می دم، چون سایت مشکل داشت و من همین الآن سایت رو تونستم باز کنم.

یه داستان کوتاه از من بشنوید:

بعد از کلی درس خوندن، تو محیطی که درس ارزش نبود، رتبه کنکورم شد 188. همه کلی تحویلم گرفتن، چون تو دانشگاه ما رتبه زیر 1000 ، دو تا بود (عجب دانشگاهی، عجب سطح علمی)، که یکیش هم 958 بود. انتخاب رشته... گفتم تبریز نزدیکه (اردبیلی هستم) ... اول روزانه تبریز؛ کرمان؛ زنجان و بعد شبانه تبریز... تبریز، چه اسم بزرگی... گفتم دانشگاه دولتی، وابسته به دانشگاه تبریز، بابا اینم مزد زحماتمون...

وقتی شنیدم که دانشکده بناب مستقل شده، کلی حال کردم، داشتم از کیف می مردم، گفتم دانشکده رو باش، اینقدر بزرگ شده، که از دانشگاهی به بزرگیه تبریز مستقل شده، ای ول، عجب روزگار به کام شده... من اینقدر به این منطق باور داشتم که حتی حرفای محسن عزیز رو هم جدی نمی گرفتم...

روز ثبت نام، رفتم تبریز ثبت نام کردم، به خودم می بالیدم که ای ول، چه کردی این آخر عمری... ثبت نام که تموم شد، انتخاب واحد در دانشکده، تو بناب بود. بابا عجب تابلویی داشت. همین طور داشتم از خودم خوشم می اومد، از در که وارد شدم، انگار 10 سال از عمرم سپری شد، کل بدنم تبدیل به یخ شده بود. می خواستم گریه کنم، سرم رو بکوبم به در و دیوار... چی می تونست منو از این کابوس بیدار کنه؟... بابا این از مهد کودک هم کوچکتره...

از همدری دوستان هم نهایت تشکر رو دارم... واقعا حیف شد که من این سایت رو یکم دیر پیدا کردم...
آخرین ویرایش توسط bbk_agp در سه‌شنبه 15 آبان 1386, 7:33 am، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.

آواتار کاربر
محسن
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 252
تاریخ عضویت: شنبه 9 تیر 1386, 3:52 pm
محل اقامت: در پیچ و خم زندگی

پست توسط محسن » چهارشنبه 4 مهر 1386, 4:09 am

bbk_agp عزیز
همدردی من رو بپذیر

من هم وقتی غیر انتفاعی علامه رفیعی رو دیدم دقیقا همین حس و حال تو رو داشتم. انگار یه سطل آب یخ ریختن رو سرم. تازه میگن علامه رفیعی از غزالی بهتره.

کلی با خودم کلنجار رفتم که ثبت نام کنم یا نه
اما دیدم هرچه زودتر این مدرک کذایی رو بگیریم و از شرش راحت بشیم بهتره
چون معلوم نیست که بعدا وضعیت چه طور خواهد بود.
اصلا شاید مصلحت ما در این باشه. کسی که از حکمت خدا خبر نداره.

امیدوارم که در آینده ای نه چندان دور همه با خاطره ای خوش از این دو سال یاد کنن. و اتفاقاتی که در این مدت براشون می افته سبب موفقیت های بزرگی در زندگیشون بشه.انشاا...

آواتار کاربر
moien
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 106
تاریخ عضویت: شنبه 3 شهریور 1386, 9:44 am
تماس:

پست توسط moien » چهارشنبه 4 مهر 1386, 12:11 pm

مصایب مربوط به جریانات دانشکده و استقلال اون و مدرک و این ها .. بخشی از مشکلات قبولین دانشکده بنابه ..
یه بخشی هم مربوط می شه به مشکلات موندن و زندگی کردن توی این شهر .. و مشکلاتی که خودتون کم کم می فهمین .. فقط یه پیشنهاد این که ، سعی نکنین این مشکلات و حل کنین .. بلکه خودتون و با اون ها سازگار کنین ..

نکته : این مشکلات مخصوص بناب و دانشکده فنی بناب می باشد
دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد / پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

bbk_agp
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 167
تاریخ عضویت: دوشنبه 12 شهریور 1386, 9:27 am
تماس:

خبر خوش

پست توسط bbk_agp » دوشنبه 9 مهر 1386, 10:40 pm

یکی از دوستان پرسیده بود که ce.mohsen راست میگه یا نه؟

این حرفارو اگه دانشگاه بناب رو از نزدیکی نبینید باورکردنی بنظر نمیاد... فقط برای اینکه یکم کمک کرده باشم که عمق مطلب رو درک کنین اینو میگم که دانشگاه اینقدر کوچیکه که هیچ جایی برای ابراز احساسات مذهبی (برای مسلمانان نمازخانه) وجود نداره... نمازخانه یه چیزیه که لااقل تو ایران همه جا پیدا میشه، هر ساختمانی، حالا فکرشو بکنین که این دانشگاه...

البته آقا محسن جزء اولین ورودیهای بناب هستند (دانشگاه بناب در سال 83 افتتاح شده)... و تا حالا خیلی وضعش درست شده، البته از نظر ساختمانی (آمفی تئاتر تازه زدن)، ولی اگه با یه دانشگاه مقایسه کنید آشغالی بیش نیست، و ما هم چاره ای نداریم... اکثر دانشجویان کلاس متفق القول این حرف رو می گن که گول اسم دانشگاه تبریز رو خوردن و به عشق دانشگاه تبریز اونجا رو انتخاب کردن... واسه من همچین هم بد نشده، چون یکم به شهرمون (اردبیل) نزدیکه، دلم برا اونایی می سوزه که از شیراز یا اصفهان و خیلی شهرهای دور دیگه (تو کلاسمون هستند افرادی که از بیرجند اومدن) با کلی امید و آرزو به عشق دانشگاه بزرگ تبریز این همه راه رو اومدن، اونوقت...

در مورد خوابگاه باید بگم که فقط برای روزانه ها می دن... چون ساختمان رو وسط شهر از یه جای گرون اجاره کردن، سالی 60،000،000 تومن اجاره می دن، که پولشو از دانشجویان می گیرن که نفری هر سال 250،000 میشه، و برای اینکه این پول یه جوری در بیاد ظرفیت ها رو بردن بالا، یعنی تو یه اتاق مثلا 8 نفره تعداد بیشتری رو MP4 کردن... البته این خبر برای خانمها هم درسته، چون اونا هم میگن که شلوغه...

اساتید همه جوون هستند، سابقه تدریسشون خیلی کمه، استاد بزرگ رو اینجا راه نمیدن... پس فکر استاد درست و حسابی رو بی خیال، خودمون باید بخونیم... یکی از استادامون یه تازه به دوران رسیده است که فکر می کنه حالا که استاد شده، کلی حالیشه، و اینکه خیلی آدم باحالیه و خیلی موفقه... چه فکرایی... یارو (همون استاد رو میگم) همون جلسه اول به یکی گیر داد که چرا تو کلاس می خندی (یادم نمیاد از دوران راهنمایی به بعد همچین حرفی از استاد شنیده باشم)

خبر استقلال دقیقا درسته... یه پلاکارد نوشتن و به همه اساتید و دانشجویان این استقلال رو تبریک گفتن... شاید اونا هم خبر ندارن چه اتفاقی افتاده

شهر خیلی کوچیکه (من خودم اهل شهر کوچیکم، ولی این شهر رو خیلی کوچیک می دونم، حالا فکرشو بکنین که چه شود)... پس اگه اهل کلان شهر هستید، حتما در بناب احساس encapsulated خواهید کرد...

اگه دوستی دارید که قراره انتخاب رشته کنه، حتما این فاجعه رو بهش بگین و ثواب ببرین، اجرتون با سیدالقربانیون بناب (محسن عزیز)...

من تو این تاپیک خبرای (به اصطلاح خوش) رو منعکس می کنم... هر فاجعه ای که رخ بده... اینم میگم که همه حرفایی که از محسن عزیز می شنوید در مورد بناب عین واقعیته، و تایید من از بناب همیشه همراشه...
آخرین ویرایش توسط bbk_agp در جمعه 20 مهر 1386, 9:25 am، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.

آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

Re: خبر خوش

پست توسط ce.mohsen » سه‌شنبه 10 مهر 1386, 6:21 am

bbk_agp نوشته شده:البته آقا محسن جزء اولین ورودیهای بناب هستند (دانشگاه بناب در سال 83 افتتاح شده)... و تا حالا خیلی وضعش درست شده
آخ یادش بخیر اون روزای سخت که هر روزش برامون جهنم بود ، یک ماه اولی که سلف نداشتیم و غذامون رو تو علف ها می خوردیم و .....:cry:
bbk_agp نوشته شده:اساتید همه جوون هستند، سابقه تدریسشون خیلی کمه، استاد بزرگ رو اینجا راه نمیدن...
یکی از بزرگترین مشکلات ما هم همین بود و غیر از ترم آخر که یه استادی به نام استاد ایرانی داشتیم ، ما هیچی برنامه نویسی یاد نگرفتیم
bbk_agp نوشته شده:من تو این تاپیک خبرای (به اصطلاح خوش) رو منعکس می کنم... هر فاجعه ای که رخ بده... اینم میگم که همه حرفایی که از محسن عزیز می شنوید در مورد بناب عین واقعیته، و تایید من از بناب همیشه همراشه...
کار خیلی قشنگیه ، چون تا سال آینده کلی اطلاعات و اخبار و حوادث از اون دانشکده اینجا می زنی و به کسایی که میخوان انتخاب رشته کنن کمک می کنی . حالا اینکه اونا باور میکنن یا نه پای خودشون . مثل من که قبل از اینکه رتبه ها بیاد یه تاپیک زدم و همه چیز رو درباره بناب گفتم اما کو گوش شنوا . لینم لینک اون تاپیک viewtopic.php?t=394 . من خودم مشتری خفن این تاپیک میشم ، چون خیلی دوست دارم بدونم اونجا چه خبره و چه حوادثی پیش میاد . چون چند تا از دوستام اونجا هستن و گذشته از این 2 سال اونجا دانشجو بودم و هیچ وقت نمی تونم اونجا رو فراموش کنم

یادمه تاریخ 1 مهر 84 توی قطار که داشتم میرفتم بناب با یکی از دانشجوهای بناب که کارشناسی قبول شده بود آشنا شدم و کلی درباره بناب و شرایطش واسم حرف زد و اینکه اونجا استاد وجود نداره ومسئولینش چند تا گاو و گوسفند هستن و فقط باید خودمون درس بخونیم و .... . یه چیز خیلی جالبی که اون بهم گفت این بود که بناب مثل یه سکو می مونه که یا تو رو به بالا پرت می کنه و میری بالا و یا به زمین میزنه و سقوط می کنی و اینکه جز کدوم دسته باشی فقط به خودت بستگی داره
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

bbk_agp
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 167
تاریخ عضویت: دوشنبه 12 شهریور 1386, 9:27 am
تماس:

پست توسط bbk_agp » سه‌شنبه 10 مهر 1386, 2:13 pm

ce.mohsen نوشته شده: من که قبل از اینکه رتبه ها بیاد یه تاپیک زدم و همه چیز رو درباره بناب گفتم اما کو گوش شنوا . لینم لینک اون تاپیک viewtopic.php?t=394
شاید فکر کنین که من هم جزء کسانی هستم که حرفای ce.mohsen جان رو باور نداشتم، و بعد از انتخاب رشته به این باور رسیدم... اصلا این طور نیست... اگه به تاریخ عضویت من نگاه کنین، متوجه می شین که من بعد از انتخاب رشته این سایت رو پیدا کردم، زمانی که کار از کار گذشته بود
ce.mohsen نوشته شده: اونجا استاد وجود نداره ومسئولینش چند تا گاو و گوسفند هستن
آقا ادب رو رعایت کنین... ما سوم ابتدایی یه موضوع انشا داشتیم که می گفت فواید گاو و گوسفند رو بنویسید، حالا حیف نیست این حیوانات پر فایده و بی آزار رو با آشغالهایی که قابلیت بازیافت هم ندارن مقایسه کنیم و به شخصیت حیوانات توهین کنیم؟
ce.mohsen نوشته شده: فقط باید خودمون درس بخونیم و ....
قابل توجه خودم و اونایی که بناب قبول شدن (Ploto عزیز). فقط باید خودمون بخونیم... راستش استادای ما در دوره کاردانی هم چندان استادان بزرگی نبودند، بغیر از یکیشون، و ما همش خودمون خوندیم (باور کنین که ما برنامه سازی رو از ریشه خودمون یاد گرفتیم)... من هنوز هم امید دارم که خودم بخونم و با کمک دوستان عزیز، و گلهای فروم به هدفم برسم... تصویر
ce.mohsen نوشته شده: یه چیز خیلی جالبی که اون بهم گفت این بود که بناب مثل یه سکو می مونه که یا تو رو به بالا پرت می کنه و میری بالا و یا به زمین میزنه و سقوط می کنی و اینکه جز کدوم دسته باشی فقط به خودت بستگی داره
فقط به خودمون بستگی داره... همه چیز به خودمون بستگی داره... بعضی از حرفارو باید با آب طلا نوشت، بعضی از دوستارو هم باید طلا گرفت... فقط حیف که دیر سایت رو پیدا کردم :cry: :cry: ...

راستی ce.mohsen عزیز این دوتا تاپیک بناب رو ادغام کن، یه عنوان مناسب هم بذار، که محل کار ما بشه :lol: :lol:
آخرین ویرایش توسط bbk_agp در چهارشنبه 11 مهر 1386, 1:40 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.

آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

پست توسط ce.mohsen » سه‌شنبه 10 مهر 1386, 3:19 pm

bbk_agp نوشته شده:راستی ce.mohsen عزیز این دوتا تاپیک بناب رو ادغام کن، یه عنوان مناسب هم بذار، که محل کار ما بشه
راستش تو ابزار مدیریت تالار برای ادغام 2 تا تاپیک هیچ چیزی وجود نداره و برای این کار باید اونها رو یه بار دیگه اینجا بنویسیم (کپی - پیست) کنی که زیاد جالب نمی شه
بابک جون تو مطالبت رو همین جا بنویس و عنوانش رو هم خودت انتخاب کن (یه چیز باحال) تا من عوض کنم و اینجا رو بازار بنابی ها کنیم :wink:
موفق باشی
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

ارسال پست