صفحه 39 از 48

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 2 آذر 1387, 4:37 pm
توسط parva
چون اندیشه من عریان می روی

تو از میان چشمهای من می گذری بدانسان که از میان آب

چشمانی که ببرها برای نوشیدن رویا به کنارش می آیند

تو از میان پیشانی من می گذری بدانسان که از میان ماه

...و از میان اندیشه ام همچنان که از میان ابر

کاش می دانستم ارزش باطن من در با طن تو چیست؟

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: پنج‌شنبه 26 دی 1387, 10:29 pm
توسط Ramin
به تنها
تنها
صدائی که مانده است
گوش می کنم
صدائی که تنها
وقتی سکوت می کنم
به گوش می رسد
صدائی که پرنده گان
وقتی که کوچ می کنند
غم آنگیز است
صدائی که گاه مرا
از خواب صد ساله بیدار می کند
صدائی که هنوز
به روز های امیدوار
تکیه کرده است
به صدای قلبم
گوش می دهم

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 28 دی 1387, 8:47 pm
توسط nazi111
روزها رفتند و من ديگر



خود نمي دانم کدامينم



آن من سر سخت مغرورم



يا من مغلوب ديرينم ؟

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: دوشنبه 28 بهمن 1387, 1:56 am
توسط atenaa_65
مانده ام تنها تر از تنها نمی دانم چرا

مانده ام سر گشته و هجران نمی دانم چرا

گرچه بی حاصل شدم در این دیار

از خدای خویش خواهم مرحمت در این سرا

من نمی دانم چرا بد می شود احوال من

من نمی دانم چرا سخت می شود افکار من

از خدای خود همی خواهم مرا تا آن برد

در سرای دیگری در نزد خود بی آشنا

این شعر به جز بیت اولش , بقیش مال خودمه به نظر شما خیلی ضایع هست ؟ :( :(

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: دوشنبه 28 بهمن 1387, 2:07 am
توسط atenaa_65
مانده ام تنها تر از تنها نمی دانم چرا

مانده ام سر گشته و هجران نمی دانم چرا

گرچه بی حاصل شدم در این دیار

از خدای خویش خواهم مرحمت در این سرا

من نمی دانم چرا بد می شود احوال من

من نمی دانم چرا سخت می شود افکار من

از خدای خود همی خواهم مرا تا آن برد

در سرای دیگری در نزد خود بی آشنا

این شعر به جز بیت اولش , بقیش مال خودمه به نظر شما خیلی ضایع هست ؟ :( :(

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: پنج‌شنبه 29 اسفند 1387, 1:08 pm
توسط eli
اگه می شد بمونی عزیز جونم می شدی
اونقده خوب می شدم توام دیونم می شدی
مثل ماه مهربون می ذاشتمت كنج دلم
شب و روزم می شدی، چراغ خونم می شدی
حالا بی تو بی سرانجام
بدجوری خسته و تنهام
تو شدی شكل نفسهام
توی بیداری تو رویام
تو رو می خوام تو رو می خوام
اگه مال من بودی هیچی خرابم نمی كرد
غصه از حسودی می مرد دیگه آبم نمی كرد
اگه می شد تو چشات همیشه زندونی بشم
دیگه هیچ زمزمه ای اسیر خوابم نمی كرد

اگه می شد بمونی زار و پریشون نبودم
مثل ابرای بهار همیشه گریون نبودم
اگه می شد بمونی پرنده بودم تو هوات
اونقده پر می زدم كه جون بگیرم تو چشات

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: پنج‌شنبه 20 فروردین 1388, 3:49 pm
توسط farshidshd
ای پرنده مهاجر
سفرت سلامت اما
به کجا میری عزیزم
قفسه تمومه دنیا
روی شاخه های دوری
چه خوشی داره صبوری
وقتی خورشیدی نباشه
تو همیشه سوت و کوری
میگذره روزای عمرت
توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه
گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره
هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به اینکه شاید
سحر و یه روز ببینیم
اخرش یه روزی هجرت
در خونه ات و میکوبه
تازه اون لحظه می فهمی
همه اسمون غروبه

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: پنج‌شنبه 3 اردیبهشت 1388, 5:29 pm
توسط m2002k
چه خوبه توی این همه شلوغی
به جز من تو به هیچ کی دل ندادی
قراره زندگیمونو بسازیم
منو تو با همیم تو غم و شادی
خدا رو شکر گرفتم سر و سامون
فقط عشقه تو قلب هر دوتامون
اینو بدون که تا آخر عمرم
همین جوری دوست دارم فراوون

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 5 اردیبهشت 1388, 6:30 pm
توسط farshidshd
آري عشق زيباست،دوست داشتن زيباست،
مي نويسم از عشق،از دوست داشتن،
آري او زيباست،او دوست داشتني است،
مي نويسم از او،
آري او يعني عشق،او يعني دوست داشتن،
مي نويسم از او...مي نويسم مي نويسم....!
دارمش دوست،دارمش دوست،
مهرم از اوست،جانم از اوست،
مي نويسم تا بداند،
هر چه هستم،هر که هستم،
من به عشقش زنده هستم...
مي نويسم از عشق،
مي نويسم از او...

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: دوشنبه 4 خرداد 1388, 1:28 am
توسط reza-1365
اي عشق من برايه خستگي هات سايه بونم واسه غمهات آرامشم واسه خوابت نوازشم
اگه درديه همدم اگه زخميه حلقم اي پرنده واسه پرواز تو من آسمونم
اگه بغضيه فرياد اگه بودي يه دريا اگه راهي، من يه همراهم
اگه اشكي ، تكيه گاهم
چشمايه تو دو آينه نگاه تو چه غمگينه
بامن بمون ،بگذار غمها رو از چشمات بگيرم
اي مهربون واسه دل واپسي هات من بميرم
اگه قلبم اسيره اگه عشقم حقيره اگه جسمم كويره
اگه هميشه تنهام اگه خاليه دستام
برات عاشق ترين عاشق دنيام

تصویر

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: دوشنبه 4 خرداد 1388, 11:24 am
توسط پیر کاردانی
سلام
به به دوستان شعرم میگن و مطلب میزارن.
خوبه.
اینم کاره ما :
ما در این خانه ویرانه اکنون ، دنیا
پی دیوانگی خود هستیم
پی امید در ایمان به خدا
پی نانی پی جو ، پی ایمان هستیم.
گر چه یک جا نرسیده خبری از ما به خدا
ما هنوز در خبر عشق خود از خود هستیم
دل دیوانه ما زندانی است پی اکنون ، فردا
ما همه در پی رندان خدا جو هستیم.
پی آنیم که اثبات کنیم میمون را
و خدا گفت که ما از دل هم او هستیم.
چقدر انکار ، تزویر ، ریا ، ناپاکی
ما همه بنده ایمان ، همه آدم هستیم.
گر چه او آدم بود و خطا کرد به راه
هر یکی از من و ما هم ، آی ، آدم هستیم.
هر یکی راه خود و چاه خود است.
ما همه می دانیم اگر ایمان باشد انسان هستیم.
تا به کی حرف زنیم این جبر است من که نی ام
دل ما اختیار دل اوست پس هستیم.

یا علی

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 14 شهریور 1388, 10:23 pm
توسط maliheh
سلام به همه منم تصمیم گرفتم قشنگترین شعری که دوست دارم رو اینجا بذارم.
زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است

((مهدی اخوان ثالث))

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: یک‌شنبه 15 شهریور 1388, 4:15 am
توسط DIGITAL
منم این شعرو خیلی دوست دارم، امیدورام که خوشتون بیاد.

از باغ می برند تا چراغانی ات کنند*****تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پر کرده اند صبح تو را ابرهای تار*****تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند*****این بار می برند که زندانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست*****از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند!
ای گل گمان نکن به شب جشن می روی*****شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست*****گاهی نشانه ایست که قربانی ات کنند

فاضل نظری

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: پنج‌شنبه 19 شهریور 1388, 1:53 pm
توسط farshidshd
امشب از آسمان ديده ي تو
روي شعرم ستاره مي بارد
در زمستان در شب کاغذ ها
پنجه هايم جرقه مي کارد
شعر ديوانه ي تب آلودم
شرمگين از شيار خواهش ها
پيکرش را دوباره مي سوزد
عطش جاودان آتش ها
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه نا پيداست
من به پايان دگر نينديشم
که همين دوست داشتن زيباست
از سياهي چرا هراسيدن
شب پر از قطره هاي الماس است
آنچه از شب بجاي مي ماند
عطر خواب آور گل ياس است
داني از زندگي چه مي خواهم
من تو باشم تــو .. پاي .. تا سر تو
زندگي که هزار باره بود
بار ديگر تــو . . . بار ديگر تو
بس که لبريزم از تو مي خواهم
بروم در ميان صحراها
سر بسايم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج درياها
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه نا پيداست
من به پايان دگر نينديشم
که همين دوست داشتن زيباست

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: دوشنبه 11 آبان 1388, 1:53 am
توسط SADRA
برگشته ام پشیمان
شاید مرا ببخشی
ای نازنین ترین یار
شاید دوباره بینم
در چشم عاشق تو
شوقی برای دیدار

از قلب مهربانت ، دارم امید بخشش
فرصت بده دوباره ، با بوسه ی نوازش
فرصت بده که از نو ، از عشق تو بمیرم
بغضی که در دلم هست ، با بوسه ها بگیرم

برگشته ام پشیمان
بگذر تو از گناهم
آری این گناه من بود
ای نازنین عاشق
قلب تو را شکستم
این اشتباه من بود

در باز کن به روی ، دل خسته ی اسیری
ای وای اگر که از من ، این فرصت رو بگیری
در باز کن به روی ، این عاشق خطا کار
خشمی که در دلت هست ، بر جان من فرو دار