شاعرانه ها
مدیر انجمن: Moh3n II
Re: شاعرانه ها
خسته ام از ...
خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري
شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري
لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بايگاني ، زندگي هاي اداري
آفتاب زرد و غمگين ، پله هاي رو به پايين
سقفهاي سرد و سنگين ، آسمانهاي اجاري
با نگاهي سر شکسته ، چشمهايي پينه بسته
خسته از درهاي بسته، خسته از چشم انتظاري
صندلي هاي خميده ، ميزهاي صف کشيده
خنده هاي لب پريده ، گريه هاي اختياري
عصر جدول هاي خالي ، پارک هاي اين حوالي
پرسه هاي بي خيالي، نيمکت هاي خماري
رو نوشت روزها را ، روي هم سنجاق کردن
شنبه هاي بي پناهي ، جمعه هاي بي قراري
عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزي ، باد خواهد برد باري
روي ميز خالي من ، صفحه ي باز حوادث
در ستون تسليتها ، نامي از ما يادگاري
« قيصرامين پور »
خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري
شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري
لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بايگاني ، زندگي هاي اداري
آفتاب زرد و غمگين ، پله هاي رو به پايين
سقفهاي سرد و سنگين ، آسمانهاي اجاري
با نگاهي سر شکسته ، چشمهايي پينه بسته
خسته از درهاي بسته، خسته از چشم انتظاري
صندلي هاي خميده ، ميزهاي صف کشيده
خنده هاي لب پريده ، گريه هاي اختياري
عصر جدول هاي خالي ، پارک هاي اين حوالي
پرسه هاي بي خيالي، نيمکت هاي خماري
رو نوشت روزها را ، روي هم سنجاق کردن
شنبه هاي بي پناهي ، جمعه هاي بي قراري
عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزي ، باد خواهد برد باري
روي ميز خالي من ، صفحه ي باز حوادث
در ستون تسليتها ، نامي از ما يادگاري
« قيصرامين پور »
Re: شاعرانه ها
حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم
آخ .. تا می بینمت یک جور دیگر می شوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند
یاسم و باران که می بارد معطر می شوم
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم
آنقَدَر مرد هستم تا بمانم پای تو
می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم
میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم
آخ .. تا می بینمت یک جور دیگر می شوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند
یاسم و باران که می بارد معطر می شوم
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم
آنقَدَر مرد هستم تا بمانم پای تو
می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم
میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم
Re: شاعرانه ها
نگران نباش
حال دلم خوب است !!!
...نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت ِ خواستن ِ تو ...
آرام
جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد
=============================
باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند
بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند
نه راه پیش مانده برایم نه راه پس
پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند
هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند
هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند
حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند
آیینه های دور و برم را شکسته اند
گل های قاصدک خبرم را نمی برند
پای همیشه ی سفرم را شکسته اند
حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو
با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند
از : مهدی فرجی
حال دلم خوب است !!!
...نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت ِ خواستن ِ تو ...
آرام
جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد
=============================
باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند
بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند
نه راه پیش مانده برایم نه راه پس
پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند
هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند
هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند
حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند
آیینه های دور و برم را شکسته اند
گل های قاصدک خبرم را نمی برند
پای همیشه ی سفرم را شکسته اند
حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو
با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند
از : مهدی فرجی
Re: شاعرانه ها
چرا مردم قفس را آفریدند ؟
چرا پروانه را از شاخه چیدند ؟
چرا پروازها را پر شکستند ؟
چرا آوازها را سر بریدند ؟.
پس از کشف قفس ، پرواز پژمرد
...سرودن بر لب بلبل گره خورد
کلاف لاله سر در گم فرو ماند
شکفتن در گلوی گل گره خورد
چرا نیلوفر آواز بلبل
به پای میله های سرد پیچید ؟
چرا آواز غمگین قناری
درون سینه اش از درد پیچید ؟
چرا لبخند گل پرپر شد و ریخت ؟
چه شد آن آرزوهای بهاری ؟
چرا در پشت میله خط خطی شد
صدای صاف آواز قناری ؟
چرا لای کتابی ، خشک کردند
برای یادگاری پیچکی را ؟
به دفتر های خود سنجاق کردند
پر پروانه و سنجاقکی را ؟
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمان ها
به روی ما همیشه باز باشد
خدا بال و پر و پروازشان داد
ولی مردم درون خود خزیدند
خدا هفت آسمان باز را ساخت
ولی مردم قفس را آفریدند
قیصر امین پور
چرا پروانه را از شاخه چیدند ؟
چرا پروازها را پر شکستند ؟
چرا آوازها را سر بریدند ؟.
پس از کشف قفس ، پرواز پژمرد
...سرودن بر لب بلبل گره خورد
کلاف لاله سر در گم فرو ماند
شکفتن در گلوی گل گره خورد
چرا نیلوفر آواز بلبل
به پای میله های سرد پیچید ؟
چرا آواز غمگین قناری
درون سینه اش از درد پیچید ؟
چرا لبخند گل پرپر شد و ریخت ؟
چه شد آن آرزوهای بهاری ؟
چرا در پشت میله خط خطی شد
صدای صاف آواز قناری ؟
چرا لای کتابی ، خشک کردند
برای یادگاری پیچکی را ؟
به دفتر های خود سنجاق کردند
پر پروانه و سنجاقکی را ؟
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمان ها
به روی ما همیشه باز باشد
خدا بال و پر و پروازشان داد
ولی مردم درون خود خزیدند
خدا هفت آسمان باز را ساخت
ولی مردم قفس را آفریدند
قیصر امین پور
Re: شاعرانه ها
People live,
People Die,
People laugh,
People cry,
some give up,
some will try,
some say hi,
some say bye
others may forget u ,
But never will I
مردم زندگی می کنند ،
مردم می میرند،
مردم میخندند،
مردم گریه میکنند،
برخی تسلیم می شوند،
برخی سعی خواهد کرد،
برخی می گویند که سلام،
برخی می گویند خداحافظ
دیگران ممکن است تو را فراموش کنند،
اما من هرگز...
People Die,
People laugh,
People cry,
some give up,
some will try,
some say hi,
some say bye
others may forget u ,
But never will I
مردم زندگی می کنند ،
مردم می میرند،
مردم میخندند،
مردم گریه میکنند،
برخی تسلیم می شوند،
برخی سعی خواهد کرد،
برخی می گویند که سلام،
برخی می گویند خداحافظ
دیگران ممکن است تو را فراموش کنند،
اما من هرگز...
Re: شاعرانه ها
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
بلا گردان آن رندم که با زخم دوصد خنجر
به پیش هر کس و ناکس پی مرحم نمیگردم
در این دنیای تنهائی که لبریز است ز دیوانه
عجین سایه خویشم پی آدم نمیگردم
ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
بلا گردان آن رندم که با زخم دوصد خنجر
به پیش هر کس و ناکس پی مرحم نمیگردم
در این دنیای تنهائی که لبریز است ز دیوانه
عجین سایه خویشم پی آدم نمیگردم
Re: شاعرانه ها
بهترین باش
اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی،بوته ای در دامنه ای باش،
ولی بهترین بوتهای باش كه در كناره راه میروید.
اگر نمیتوانی بوتهای باشی،علف كوچكی باش و چشمانداز كنار شاه راهی
را شادمانهتر كن.......
اگر نمیتوانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش،
ولی بازیگوشترین ماهی دریاچه!
همه ما را كه ناخدا نمیكنند، ملوان هم میتوان بود.
در این دنیا برای همه ما كاری هست كارهای بزرگ،
كارهای كمی كوچكتر و آنچه كه وظیفه ماست،
چندان دور از دسترس نیست.
اگرنمیتوانی شاه راه باشی،كوره راه باش،
اگر نمیتوانی خورشید باشی، ستاره باش،
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند.
هر آنچه كه هستی، بهترینش باش..........
اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی،بوته ای در دامنه ای باش،
ولی بهترین بوتهای باش كه در كناره راه میروید.
اگر نمیتوانی بوتهای باشی،علف كوچكی باش و چشمانداز كنار شاه راهی
را شادمانهتر كن.......
اگر نمیتوانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش،
ولی بازیگوشترین ماهی دریاچه!
همه ما را كه ناخدا نمیكنند، ملوان هم میتوان بود.
در این دنیا برای همه ما كاری هست كارهای بزرگ،
كارهای كمی كوچكتر و آنچه كه وظیفه ماست،
چندان دور از دسترس نیست.
اگرنمیتوانی شاه راه باشی،كوره راه باش،
اگر نمیتوانی خورشید باشی، ستاره باش،
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند.
هر آنچه كه هستی، بهترینش باش..........
Re: شاعرانه ها
کاش...
کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحفه ی درویش بود
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش با هر دل , دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت
کاش لبخندها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب ونان نداشت
کاش می شد ناز را دزدید و برد
بوسه رابا غنچه هایش چید و برد
کاش دیواری میان ما نبود
بلکه می شد آن طرف تر را سرود
کاش من هم یک قناری می شدم
درتب آواز جاری می شدم
آی مردم من غریبستانی ام
امتداد لحظه ای بارانیم
شهر من آن سو تر از پروازهاست
در حریم آبی افسانه هاست
شهر من بوی تغزل می دهد
هرکه می آید به او گل می دهد
دشتهای سبز , وسعتهای ناب
نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب
باز این اطراف حالم را گرفت
لحظه ی پرواز بالم را گرفت
می روم آن سو تو را پیدا کنم
در دل آینه جایی باز کنم
کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحفه ی درویش بود
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش با هر دل , دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت
کاش لبخندها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب ونان نداشت
کاش می شد ناز را دزدید و برد
بوسه رابا غنچه هایش چید و برد
کاش دیواری میان ما نبود
بلکه می شد آن طرف تر را سرود
کاش من هم یک قناری می شدم
درتب آواز جاری می شدم
آی مردم من غریبستانی ام
امتداد لحظه ای بارانیم
شهر من آن سو تر از پروازهاست
در حریم آبی افسانه هاست
شهر من بوی تغزل می دهد
هرکه می آید به او گل می دهد
دشتهای سبز , وسعتهای ناب
نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب
باز این اطراف حالم را گرفت
لحظه ی پرواز بالم را گرفت
می روم آن سو تو را پیدا کنم
در دل آینه جایی باز کنم
Re: شاعرانه ها
آن نه عشق است که بتوان برِ غمخوارش برد
يا توان طبل زنان بر سرِ بازارش برد
عشق مي خواهم از آن سان که رهايي باشد
هم از آن عشق که منصور سرِ دارش برد
عاشقي باش که گويند به دريا زد و رفت
نه که گويند خَسي بود که جويبارش برد
عشق يعني قلم از تيشه و دفتر از سنگ
که به عمري نتوان دست بر آثارش برد ...
يا توان طبل زنان بر سرِ بازارش برد
عشق مي خواهم از آن سان که رهايي باشد
هم از آن عشق که منصور سرِ دارش برد
عاشقي باش که گويند به دريا زد و رفت
نه که گويند خَسي بود که جويبارش برد
عشق يعني قلم از تيشه و دفتر از سنگ
که به عمري نتوان دست بر آثارش برد ...
Re: شاعرانه ها
عاشق نشدی وگرنه میفهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
زرد است که لبریز حقایق شده است
سرد است که با درد موافق شده است
پاییز بهاریست که عاشق شده است
زرد است که لبریز حقایق شده است
سرد است که با درد موافق شده است
Re: شاعرانه ها
بیا با هم بخوانیم .............. شکوه لحظه ها را
بیا با هم ببینیم .............. سکوت یاس ها را
بیا با هم بخندیم .............. وفا ی بی و فا را
بیا با هم بگرییم .............. شکست لاله ها را
بیا با هم بلرزیم .............. شر و ع با د ها را
بیا با هم بسازیم .............. تما م سا ز ها را
بیا با هم بغریم .............. تمام د ر د ها را
بیا با هم همیشه .............. به هم عاشق بمانیم
بیا به حرمت عشق............ من و تو ما بمانیم
...................چرا که بی تو من هم..............
...................نگاهی سر د دار م..............
...................دلی پر د ر د دار م..............
...................بیا با هم بما نیم..............
بیا با هم ببینیم .............. سکوت یاس ها را
بیا با هم بخندیم .............. وفا ی بی و فا را
بیا با هم بگرییم .............. شکست لاله ها را
بیا با هم بلرزیم .............. شر و ع با د ها را
بیا با هم بسازیم .............. تما م سا ز ها را
بیا با هم بغریم .............. تمام د ر د ها را
بیا با هم همیشه .............. به هم عاشق بمانیم
بیا به حرمت عشق............ من و تو ما بمانیم
...................چرا که بی تو من هم..............
...................نگاهی سر د دار م..............
...................دلی پر د ر د دار م..............
...................بیا با هم بما نیم..............
Re: شاعرانه ها
نمیدونم کسی به سبک شعرهای حسین پناهی علاقه داره یا نه ولی خوندنش خالی از لطف نیست.من چنتایی از شعرهای ایشون رو براتون می نویسم:
جغد
کیست؟
کجاست؟
ای آسمان بزرگ
در زیر بال های خسته ام
چقدر کوچک بودی تو
-----------------------------
نه
بر می گردم
با چشمانم
که تنها یادگار کودکی منند
آیا مادرم مرا باز خواهد شناخت
----------------------------
چراغ
بیراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت
------------------------
شبی بارانی
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
روحش شاد
جغد
کیست؟
کجاست؟
ای آسمان بزرگ
در زیر بال های خسته ام
چقدر کوچک بودی تو
-----------------------------
نه
بر می گردم
با چشمانم
که تنها یادگار کودکی منند
آیا مادرم مرا باز خواهد شناخت
----------------------------
چراغ
بیراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت
------------------------
شبی بارانی
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
روحش شاد
Re: شاعرانه ها
کودکی ها
به خانه می رفت
با کیف
و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی؟
مادرش پرسید
دعوا کردی باز؟
پدرش گفت
و برادرش کیفش را زیرو رو می کرد
به
دنبال آن چیز
که در دل پنهان کرده بود
تنها مادر بزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
و خندیده بود
حسین پناهی
به خانه می رفت
با کیف
و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی؟
مادرش پرسید
دعوا کردی باز؟
پدرش گفت
و برادرش کیفش را زیرو رو می کرد
به
دنبال آن چیز
که در دل پنهان کرده بود
تنها مادر بزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
و خندیده بود
حسین پناهی
Re: شاعرانه ها
الفبای درد از لبم می تراود
نه شبنم, که خون از شبم می تراود
سه حرف است مضمون سی پاره ی دل
الف,لام,میم از لبم می تراود
چنان گرم هذیان عشقم که آتش
به جای عرق از تبم می تراود
ز دل بر لبم تا دعایی برآید
اجابت ز هر یا ربم می تراود
ز دین ریا بی نیازم,بنازم
به کفری که از مذهبم می تراود
قیصر امین پور
نه شبنم, که خون از شبم می تراود
سه حرف است مضمون سی پاره ی دل
الف,لام,میم از لبم می تراود
چنان گرم هذیان عشقم که آتش
به جای عرق از تبم می تراود
ز دل بر لبم تا دعایی برآید
اجابت ز هر یا ربم می تراود
ز دین ریا بی نیازم,بنازم
به کفری که از مذهبم می تراود
قیصر امین پور
Re: شاعرانه ها
مساحت رنج
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید
طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید
دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم
مگر به شیوه ای دگر مرا مجاب کنید
در انجماد سکون,پیش از آن که سنگ شوم
مرا به هرم نفس های عشق آب کنید
مگر سماجت پولادی سکوت مرا
درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید
بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
قیصر امین پور
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید
طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید
دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم
مگر به شیوه ای دگر مرا مجاب کنید
در انجماد سکون,پیش از آن که سنگ شوم
مرا به هرم نفس های عشق آب کنید
مگر سماجت پولادی سکوت مرا
درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید
بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
قیصر امین پور