صفحه 4 از 6

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: شنبه 2 شهریور 1387, 1:49 pm
توسط reza-1365
درد دل با خدا
گفتم: خسته ام ...
گفتی : لا تَقنُطوا مِن رَحمَهِ الله
از رحمت خدا نا امید نشوید ( زمر /53)


گفتم : هیچکس نمی دونه تو دلم چی میگذره .
گفتی : اِنَّ اللهَ یَحولُ بینَ المَرءِ و قَلبِه
خدا حائل است بین انسان و قلبش ( انفال / 24)


گفتم : غیر از تو کسی رو ندارم .
گفتی : نَحنُ اَقرَبُ اِلیهِ مِن حَبلِ الوَرید
گفتم : ولی انگار اصلا منو فراموش کردی !

گفتی : فَاذکُرونی اَذکُرکُم

منو یاد کنید تا یاد شما باشم (‌بقره / 152 )





گفتم : تا کی باید صبر کرد ؟

گفتی : وَ ما یُدریک لَعَلَّ السّاعهَ تَکونُ قَریبا

تو چه میدونی شاید موعدش نزدیک باشه ( احزاب / 63 )





گفتم : تو بزرگی و نزدیکت برای منه کوچک خیلی دوره ! تا اون موقع چیکار کنم ؟

گفتی : وَاتَّبِع ما یُوحی اِلَیکَ وَاصبِر حَتّی یَحکُمَ الله

کارهایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن

تا خدا خودش حکم کنه (‌یونس /109)





گفتم : خیلی خونسردی ! تو خدایی و صبور ! من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچک ... یه اشاره کنی تمومه !

گفتی : عَسی اَن تُحِبّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم

شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشه (‌بقره / 216 )





گفتم : اَنَا عَبدُکَ الضَّعیفُ الذَّلیل ... اصلا چطور دلت میاد ؟

گفتی : اِنَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَؤوفٌ رَحیم

خدا نسبت به همه مردم مهربونه (‌بقره /143 )‌





گفتم : دلم گرفته ....

گفتی : بِفَضلِ اللهِ وَ بِرَحمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلیَفرَحوا-

[‌مردم به چی دل خوش کردن ؟!] باید به فضل و رحمت خدا شاد بود .





گفتم :‌اصلا بی خیال ! تَوَکَّلتُ عَلَی الله

گفتی : اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَوَکّلین

خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره ( آل عمران / 159)





گفتم :‌خیلی چاکریم !

ولی اینبار، انگار گفتی : حواست را خوب جمع کن ! یادت باشه که :

وَ مِنَ النّاسِ مَن یَعبُدُ اللهَ عَلی حَرفٍ فَاِن اَصابَهُ خَیرٌ اِطمَاَنَّ بِه

وَ اِن اَصابَتهُ فِتنَهٌ اِنقَلَبَ عَلی وَجهِهِ خَسِرَ الدُّنیا وَ الاخِرَه

بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن.

اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می کنن

و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن.

اینها در دنیا و آخرت جزء زیانکارانند.





و وقتی هم که کج و معوج میریم همیشه میگی

«صد بار اگر توبه شکستی ..... باز آ» !!!

ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم ( ق /16)

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: شنبه 2 شهریور 1387, 1:51 pm
توسط reza-1365
انسان گفت:معاش دنیا وقتی برای عبادت نمی گذارد .
قرآن گفت:رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله.(نور:37)
مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش انان را از ذکر خدا باز میدارد.

انسان گفت:چگونه که برخی بی یاد خدا در ارامش اند ؟!
قرآن گفت:مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت.(عنکبوت:41)
مثل انان که غیر خدا را به دوستی گرفته اند مانند خانه ای سست که عنکبوت درست کرده است و البته سست ترین خانه ها خانه ی عنکبوت است.

انسان گفت:پس ارامش جاودانی کجاست ؟
قرآن گفت:الا بذکر الله تطمئن القلوب.(رعد:28)
اگاه باشید که تنها یاد خدا هرامش بخش دلهاست.

انسان سکوت کرد ،ناگهان سر بلند کرد و گفت:دنیا را اشوب گرفته است،دشمنان چشم به مال و جانمان دوخته اند.
قرآن گفت:ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم باّن لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقاً....(توبه:111)
خداوند جان و مال مومنین را به بهای بهشت خریداری کرده که انها در راه خدا جهاد کنند تا دشمنان دین را به قتل رسانند یا خود کشته شوند و این وعده قطعی است بر خدا...

انسان گفت:اما اگر کشته شویم،انگاه جز اجسامی بی جان نخوهیم بود.
قرآن گفت:و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاً، بل احیاء عند ربهم یرزقون.(ال عمران:169)
البته چنان مپندارید که انان که در راه خدا کشته شدهاند مردگانند،بلکه انان زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خداوند متنعم خواهند بود

انسان گفت:براستی ستمکار ترین مردم کیست؟
قرآن گفت:و من اظلم ممن افتری علی الله کذباً.(کهف:15)
در دنیا ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد کیست؟

انسان گفت:اری گمان می کنم در همسایگی ما نیز ....
قرآن به تعجیل گفت:یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثمّ...
ای اهل ایمان! از بسیاری از پندارها درباره ی یکدیگر اجتناب کنید که برخی از این گمان ها و پندارها (چون حقیقت ندارد )گناه است...

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: دوشنبه 4 شهریور 1387, 1:05 pm
توسط مهيار
اي خالق مهربان
*مرا وسيله صلح و آشتي خود قرار ده
*تا آنجا که نفرت است... حامل عشق
*جايي که خطا کاري و بدي است ... حامل گذشت
*جايي که نادرستي است ... حامل درستي
*جايي که نا اميدي هست ... حامل اميد
*جايي که نفاق هست ... حامل يکرنگي
*جايي که شک هست ... حامل يقين
*جايي که تاريکي هست ... حامل نور
*و در جاييکه غم هست ... حامل شادي باشم
پروردگارا:
*کمکم کن که به جاي تسلي خواهي..تسلي دهم و به جاي درک شدن درک کنم..زيرا که پيدا کردن در گرو گم شدن است و با بخشش ديگران خود بخشوده ميشويم و در مرگ حيات جاودان پيدا مي کنيم

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: پنج‌شنبه 11 مهر 1387, 1:21 am
توسط مهيار
خواب ديدم در ساحل با خدا قدم ميزنم. بر پهنه از آسمان لحظه هايي از زندگي ام برق زد.

در هر صحنه دو جفت جاي پا روي شن ديدم. يکي متعلق به من و ديري متعلق به خدا.

وقتي آخرين صحنه در مقابلم برق زد...به پشت سر و جاي پاهاي روي شن نگاه کردم.

متوجه شدم که چندين بار در طول زندگيم فقط يک جفت جاي پا روي شن بوده است.

همچنين متوجه شدم که اين در سخت ترين و غمگين ترين دوران زندگي ام بوده است.

اين برايم واقعا ناراحت کننده بود و در موردش از خدا سوال کردم:

" خدايا تو گفتي اگر به دنبال تو بيايم . در تمام راه با من خواهي بود . ولي ديدم که در سخترين دوران زندگيم فقط يک جفت جاي پا وجود داشت . نمي فهمم چرا هنگامي که بيش از هر وقت به تو نياز داشتم مرا تنها گذاشتي."

خدا پاسخ داد: " بنده بسيار عزيزم من در کنارت هست و هرگز تو را تنها نمي گذارم

اگر در آزمون ها و رنج ها فقط يک جفت جاي پا مي بيني ، زماني بود که تو را در آغوشم حمل مي کردم."

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: جمعه 8 آذر 1387, 6:59 pm
توسط Ramin
من دست خدا را دیدم.
من دست خدا را در میان لحظه لحظه های زندگیم دیدم.
در میان اتفاقات خوب و بد زندگیم دیدم.
من دیدم ولی حس نکردم.چقدر احمق بودم!
به گذشته می روم چقدر قشنگ مصلحت خدا را در میان گذشته ام می بینم.واقعا همه ی اتفاقات درست به هم ربط داده شده اند!
خدایا با تمام وجود ازت می خوام که منو ببخشی برای تمام ناشکری ها برای تمام بدی ها و حرفهای بدی که به بنده هات زدم برای تمام حرفهای بدی که به تو زدم!
من تمام بدی هایم را جبران خواهم کرد تمام گناهانم را!
خدایا بهت قول میدم مثل یک انسان واقعی بمیرم.
نمی خوام مثل کبک سرم رو بکنم تو برف...نمی خوام از چیزی بی تفاوت رد بشم من می خواهم همه چیز رو حس کنم من می خوام درد ، رنج ،فقر و عذابی که بنده هات می کشند حس کنم ولی تجربه نکنم تا در آنجا که در توانم هست بهشون کمک کنم...
فقط تنهایم نگذار...

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: سه‌شنبه 26 خرداد 1388, 3:38 pm
توسط Sina-S
خداوندا قلوب ما را به نور هدایت روشن گردان...

خداوندا ما را به راه راست هدایت کن...

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: شنبه 25 مهر 1388, 5:39 pm
توسط neginyas
خدایا خدایا یگانه تویی ، همه گریه ها را بهانه تویی ،نگارا نگارا تو باغی بهاری،دل ساده ام را تو نقش و نگاری ،شدم چو گلی زریشه جدا ،به من برسان بهاره مرا...................................... خدایا کمکم کن
برام دعا کنید خواهشا

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: شنبه 25 مهر 1388, 5:47 pm
توسط neginyas
یه روزگاری بود که یه چیزی رو از خدا میخواستم،ولی بهم نمیداد،همیشه دعا میکردم،ولی نمیداد،پیش خودم میگفتم چرا خدا کمکم نمیکنه،چرا به من که بهش پناه اوردم پنا نمیده؟چرا منو ناامید میکنه؟هیچ وقت نمیفهمیدم که چرا منو نا امید میکنه؟فکر میکردم که منو یادش رفته؟یا اون قدر بنده بدی هستم که حاضر نیست حتی بهم نگاه کنه................................................................ولی..................
الان بعد از سه سال میفهمم چرا نداده!!!!!! اگه بهم میداد الان پشیمون بودم،الان راضی نبودم.چون خیلی بهترشو داده ،خیلی بهتر ممنونتم خدا جونم

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: یک‌شنبه 17 آبان 1388, 11:48 pm
توسط عسل
به کعبه گفتم: تو از خاکي من از خاک، چرا بايد به دور تو بگردم؟ ندا آمد تو با پا آمدي بايد بگردي، برو با دل بيا تا من بگردم

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: جمعه 13 آذر 1388, 1:13 am
توسط مهيار
بسمه تعالي

گفتم : خسته ام

گفتي : از رحمت خدا نااميد نشيد. (زمر/ 53)

گفتم : هيشکي نمي دونه تو دلم چي مي گذره

گفتي : خدا حايل است بين انسان و قلبش! (انفال/ 24)

گفتم : غير از تو کسي رو ندارم

گفتي : ما از رگ گردن به انسان نزديک تريم ( ق/ 16)

گفتم : ولي انگار اصلا منو فراموش کردي!

گفتي : منو ياد کنيد تا ياد شما باشم ( بقره/ 152)

گفتم : تا کي بايد صبر کرد؟

گفتي : تو چه مي دوني! شايد موعدش نزديک باشه (احزاب/ 63)

گفتم : تو بزرگي و نزديکت براي من کوچيک خيلي دوره! تا اون موقع چيکار کنم؟

گفتي : واتبع ما يوحي اليک و اصبر حتي يحکم الله کارايي که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه ( يونس/ 109)

گفتم : خيلي خونسردي! تو خدايي و صبور! من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچيک ... يه اشاره کني تمومه!

گفتي : شايد چيزي که تو دوست داري، به صلاحت نباشه (بقره/216)

گفتم : انا عبدک الضعيف الذليل ... اصلا چطور دلت مياد؟

گفتي : خدا نسبت به همه ي مردم – نسبت به همه- مهربونه (بقره/ 143)

گفتم : دلم گرفته

گفتي :( مردم به چي دل خوش کردن؟!) بايد به فضل و رحمت خدا شاد باشن ( يونس/ 58)

گفتم : اصلا بي خيال! توکلت علي الله

گفتي : خدا اونايي رو که توکل مي کنن دوست داره ( آل عمران/ 159)

گفتم : خيلي چاکريم!

ولي اين بار، انگار گفتي : حواست رو خوب جمع کن! يادت باشه که :

:: بعضي از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت مي کنن. اگه خيري بهشون برسه، امن و آرامش پيدا مي کنن و اگه بلايي سرشون بياد تا امتحان شن، رو گردون ميشن. خودشون تو دنيا و آخرت ضرر مي کنن ( حج/ 11)

Re: سلام

ارسال شده: یک‌شنبه 18 بهمن 1388, 6:04 pm
توسط niki_nekoo
Ramin نوشته شده:خدایم
تنها آرزویم در این ساعات ، در این روز که با شکوه است برای هر بنده ای ، من بی حضور سایه گرمت تنهایم ، دلم تنگ است ، چشمانم پر از اشک ، بغض گلویم را میفشارد ، اما دریغ از قطره ای اشک ، نمیدانم که دگر چگونه صدایت کنم !

خـــدایا مـــن چگــونه وصف گــویم حـــال زارم را
تـــمــام بـــیــــقراریــهــا و شــب گــردی تــــارم را
مـــرا یـــاد آر مــن عــاشــق به روی مــاه تو هستم
که گر یــاد آریم بر خــود کشم مــن کوله بــــارم را
خـــدایــــا عشق تـــو در قلب من ســرزنــدگی دارد
که از عشقت بسی عشق اســت چشم اشـک بارم را
تو از عشقت به من عشقی رســاندی عـاشق صادق
تو رحمت کن پس این دل را وهم آن غمگسـارم را
آسمان به دریا گفت این بالا خیلی خوبه ، همه چیز رو میشه دید
دریا به آسمان گفت : این پایین از اون بالا بهتره ، چون فقط تو رو میشه دید
آقا رامین منم مثل شما مریض دارم و خیلی غصه دارم ، اما میدونم که فقط خدارو دارم
امیدوارم همه مریضا خوب بشن و من و شما هم یه روزی خبر خوب شدن مریضامونو بهم بگیم

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: سه‌شنبه 3 فروردین 1389, 5:29 pm
توسط marziyehkochooloo
خدای مهربون .... به آسمانت، بزرگی و وسعت دادی .... به کو ه هایت استواری و مقاومت...

به دریایت تلاطم ... به نسیمت آرامش ، به آتشت گرما، و ... و به من انسان خاکی

عظمت عشق را عطا فرمودی....باشد که هیچ گاه و هیچ ثانیه ای قلبم از عشق تهی نباشد....یاریم کن....

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: چهارشنبه 30 تیر 1389, 2:51 pm
توسط Unknown
سنگ تقدیر به پای لنگ ثانیه ها گیر کرد و مثبت های ذهنم منفی شدند
khk:
خدایا
برای آنکه به من آگاهی و بصیرت و منطق هدیه دادی از تو سپاسگزارم که تویی دانای حکمت و مصلحت ما بندگان ساکن دنیا baba:

و تو را سپاس برای آنکه عقل دادی و حق، تا انتخاب کنیم خوب ها را با معیارهای خرد و درشتمان

« نه » گفتن به من توانایی این را داد که همچنان تک هنرمند تابلوی زندگیم باشم
تنهایی های پررنگم را دوست تر می دارم تا زمانی که کسی از جنس من، هم قدم لحظه های آبی دنیایم شود.

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: دوشنبه 18 مرداد 1389, 10:05 am
توسط eli
قرآن !
من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه كس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل كرده است .



قرآن !
من شرمنده توام اگر ترا از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی ذوق میكند كه ترا بر روی برنج نوشته،‌یكی ذوق میكند كه ترا فرش كرده ،‌یكی ذوق میكند كه ترابا طلا نوشته ،‌یكی به خود میبالد كه ترا در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟



قرآن !
من شرمنده توام اگر حتی آنان كه ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یك نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...



قرآن !‌
من شرمنده توام اگر به یك فستیوال مبدل شده ای حفظ كردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یك معرفت است یا یك ركورد گیری؟ ای كاش آنان كه ترا حفظ كرده اند ،‌حفظ كنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نكنند . خوشا به حال هر كسی كه دلش رحلی است برای تو . آنانكه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می كنند ،‌گویی كه قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما باقرآن كرده ایم تنها بخشی از اسلام است كه به صلیب جهالت كشیدیم

Re: مناجات با خدا

ارسال شده: سه‌شنبه 19 مرداد 1389, 10:44 pm
توسط MAHSA-BK
خدایا! از من درگذر آنچه را از من بدان داناتری، و اگر بار دیگر به آن باز گردم تو نیز به بخشایش باز گرد، آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای.
خدایا ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدم ولی با قلب آن را ترک کردم
خدایا ببخشای نگاه‌های اشارت آمیز، سخنان بی‌فایده و خواسته‌های بی مورد دل و لغزش‌های زبان