روش تشخیص عشق حقیقی

بحث در مورد مسائل روانشناسی
قفل شده
Ramin
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 283
تاریخ عضویت: شنبه 18 خرداد 1387, 11:24 am
تماس:

روش تشخیص عشق حقیقی

پست توسط Ramin » پنج‌شنبه 27 تیر 1387, 11:57 am

اغلب افراد مجرد ميل دارنـد بـدانـنـد كـه چـگونـه و كجا بايد عشق حقيقي را بيابند. در ايـن مـقـاله به 8 نكته كاربردي و بسيار سودمند براي دستيابي به يـك عـشـق حــقيقي اشاره گرديده است:

1- باور داشته باشيد كه شما هم مي تـوانـيد به يك رابطه دراز مدت، رمانتيك و شگفت انگيز دست يابيد اغلب افـراد مـجرد در آرزوي داشـتـن يــك رابطه فوق العاده مي بـاشد. امـا تـعـداد معدودي از آنان محقق شدن چنين رابـطـه اي را بـاور دارنـــد. براي مجردها حتي ملاقات با يك فـــرد جذاب، سـازگار و دلخـواه يـك امـر نـاممـكن قـلـمــداد ميــگردد. اين بسيار حائز اهميت است كه شما به اين امر ايـمان داشـتـه بـاشـيـد كـه: آشــنايي با يك فرد مناسب و تشـكيل يك رابطه دراز مدت و حتي مادام العمر براي شما نيز امكان پذير است. به خاطر داشته باشيد كه باور و ايمان نيمي از پيروزي در هر كاري ميباشد.

2-فرد مناسب حال خود را تعريف كنيد
بهترين شيوه براي انجام اين كار آن است كه بهترين دوستان خود را در نظر گرفته و ويژگيها و صفاتي كه از نظر شما بسيار قابل ستايش ميباشند را در آنها شناسايي كنيد. شريك زندگي آينده شما ميبايد از همان ويژگيها و صفات اخلاقي برخوردار باشد. اگر از نظر شما ويژگيهايي نظير بالندگي معنوي، حس شوخ طبعي، مهرباني و يا تحصيلات عاليه تحسين برانگيز ميباشند، شريك آينده شما نيز بايد از آن خصوصيات برخوردار باشد. و چنانچه شما اعتقادي به وجود چنين فردي نداريد بهتر است به مرحله نخست بازگرديد.

3- بياموزيد چگونه افراد ناشايست و نامناسب حال خود را شناسايي كنيد
اين نبايد كار دشواري براي شما باشد. فردي كه صفات و ويژگيهاي دلخواه و ارزشمند شما را بروز نميدهد به عنوان يك شريك تازه نامناسب ميباشد. همچنين فردي كه تنها در حضور شما رفتارهاي خوشايند و خوب از خود به نمايش ميگذارد و نه شخص ديگري، باز براي شما نامناسب ميباشد. علاوه بر آن افرادي كه در پيشبرد رابطه شتابزده عمل ميكنند نيز شايسته برقراري رابطه نيستند. اينگونه افراد معمولا سبب دلشكستگي شما ميگردند.

4- با افراد نامناسب حال خود رابطه برقرار نكنيد
چنانچه با فردي كه فاقد خصوصيات دلخواه شما ميباشد وارد رابطه گرديد، تنها ناكامي و اندوه را متوجه خود ساخته ايد. زيرا چندي از رابطه شما نخواهد گذشت كه شروع به تغيير وي مطابق همان ويژگيهاي دلخواه خود خواهيد كرد. اما شريك شما بطور طبيعي در مقابل اين تغيير از خود مقاومت نشان خواهد داد. عدم توانايي وي در برقراري ارتباط و يا گوش دادن به صحبتهاي شما و يا برآورده سازي نيازهايتان موجب ميگردد كه آنها را به اشتباه نشانه عدم علاقمندي به خودتان تلقي كنيد. اما تنها واقعيت آن است كه شما فردي را برگزيده ايد كه متناسب و برازنده تان نيست.


5- خود را در محيطهايي قرار دهيد كه فرد مورد نظر شما در آنجا به فعاليت ميپردازد
به فرض اگر در آرزوي برقراري رابطه با يك ورزشكار ميباشيد، قطعا وي را در سينما نميتوانيد بيابيد و يا چنانچه در جستجوي يك موسيقي دان هستيد بايد وي را در محافل موسيقي بيابيد. بنابراين براي يافتن عشق دلخواه خود ميبايد از خانه خارج گرديد.

6- بر ترس خود از آنكه طرد گرديد و يا مجددا تنها بمانيد غلبه كنيد.
تمام روابط در مقطعي از زمان پايان خواهند يافت. برخي با جداييها، برخي با طلاق و برخي نيز با مرگ. هيچ ضمانتي در زندگي وجود ندارد و عشق نيز از اين مسئله مستثنا نميباشد. هر زمان كه شما عاشق فردي ميگرديد ناخواسته خود را در معرض طرد شدگي و ناكامي قرار ميدهيد. آخرين باري كه در عشق شكست خورده ايد را بخاطر مي آوريد؟ همانگونه كه مشاهده ميكنيد شما دست نخورده باقي مانده و جان سالم بدر برده ايد. پس آنقدر ها هم طرد شدن وحشتناك نيست.

7- از وابستگي خودداري كرده و سعي كنيد آزاد زندگي كنيد.
به زندگي عادي خود مشغول باشيد و تنها اندكي در پي مجذوب ساختن فرد دلخواه خود. افراد مجردي كه تمام توجه و انرژي خود را معطوف مجذوب ساختن شريك زندگي دلخواه خود ميگردانند، خود را از داشتن يك شريك مناسب و خوب محروم ميسازند ( با بي اعتنايي به موردهاي مناسب بالقوه). و همچنين افراد مجردي كه از نداشتن يك رابطه و شريك خوب پيوسته محزون و دلسرد ميباشند، در عوض آنكه وقت خود را هدر خيالپردازيهاي آرزوهاي خود كنند، بهتر است ابتكار عمل را بدست گرفته و براي خودشان زندگي و موقعيتهاي شگفت انگيزي خلق كنند.

8- ريسك كنيد اما زيركانه و آگاهانه
از منزل خارج گرديد، با افراد جديد ملاقات كرده و باب صحبت را بگشاييد و قرار ملاقات بگذاريد. شانس و اقبال خود را با اين اعمال افزايش دهيد. ممكن است طرد شويد اما مطمئن باشيد ارزش آن را خواهد داشت. يافتن يك عشق حقيقي امري دشوار و زمانبر است هيچگاه تا زمان دستيابي به آرزوهايتان از پاي ننشينيد
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

Ramin
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 283
تاریخ عضویت: شنبه 18 خرداد 1387, 11:24 am
تماس:

پست توسط Ramin » پنج‌شنبه 27 تیر 1387, 11:57 am

خوب تا به حال مقاله هاي زيادي احتمالا در اين خصوص خوانده ايد و حالا براي اينكه كمي از تكرار كم كنيم و تنوع ايجاد كنيم بنده اشعاري را در اين زمينه مي نويسم:
عشق را به مجازی و حقیقی تقسیم کرده اند : عشق مجازی آن است که گاه از طریق حواس ظاهری در دل ایجاد می شود مثل عشقی که از یک نگاه یا یک صدا در دل به وجود می آید . چنان که :

زدست دیده و دل هردو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

سعدی عشق مجازی را توصیف می کند و سپس با عشق حقیقی مقایسه می کند :

تورا عشق هم چون خودی ز آب و گل
رباید همی صبر و آرام دل
به بیداریش فتنه بر خد و خال
به خواب اندرش پای بند خیال
به صدقش چنان سر نهی بر قدم
که بینی جهان با وجودش عدم
تو گویی به چشم اندرش منزل است
و گر دیده بر هم نهی در دل است
گرت جان بخواهد به لب بر نهی
وگر تیغ بر سر نهد سر نهی

و در ادامه ی آن چنین می فرماید :
چو عشقی که بنیاد آن بر هواست
چنین فتنه انگیز و فر مانرواست
عجب داری از سالکان حریق
که باشند در بحر معنی غریق

مولا نا معتقد است که عشق مجازی نه تنها هیچ زیانی ندارد . بلکه راهی است برای رسیدن به عشق حقیقی . در واقع مثل آن است که جنگ جویی ابتدا شمشیر چوبی به فرزند خود بدهد . بعد از آن او را با شمشیر واقعی آشنا کند:
این از عنایت ها شمر کز کوی عشــق آمد ضرر
عشق مجازی را گذر بر عشق حق است انتها
غازی به دست پور خود شمشیر چوبین می دهد
تا او در آن اوستا شود شمشیر گــیرد در غــزا
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

Ramin
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 283
تاریخ عضویت: شنبه 18 خرداد 1387, 11:24 am
تماس:

پست توسط Ramin » پنج‌شنبه 27 تیر 1387, 11:58 am

عشق در انسان سه مرحله دارد:
1)عشق مجازي (بلوغ جسم)
2)عشق(بلوغ فكر)
3)عشق حقيقي (بلوغ احساس)

عشق حقيقي و تفاوت ان با عشق مجازي

1)عشق حقيقي باعث پيشرفت انسان ميشود اما عشق مجازي انسان را در دام خود اسير ميكند و توانايي پيشرفت را از انان ميگيرد.

2)در عشق حقيقي احساسي كه نسبت به طرف مقابل داريم تا مرگ و حتي بعد از ان ثابت مي ماند اما عشق مجازي بر پايه احساس هاي زود گذر است.

3)عشق حقيقي رها شدن از مرزهاي مالكيت و خود خواهي است.

4)عشق حقيقي محدود نمي كند بلكه فرصتي ايجاد مي كند تا محدوديتهاي قبلي برطرف شوند.

5)در عشق حقيقي هدف خوشبختي طرف مقابل است و خوشبختي خودمان در درجه دوم اهميت قرار دارند.

6)عشق حقيقي در بستري از ازادي و انتخاب شكل مي گيرد يعني ما به هيچ وجه طرف مقابل را محدود نمي كنيم بلكه او خودش با ازادي و انتخاب خويش محدود به ما ميشود!

7)در عشق حقيقي ما ديگران را براي وجود خودشان دوست داريم نه براي وجود خودمان!

8)عشق حقيقي بر خلاف عشق مجازي بر مبناي هوس يا شهوت نيست بلكه بر مبناي زيباييهاي واحدي است كه به دو انسان اجازه مي دهد در يك جهت نه بر خلاف جهت هم حركت كنند اين مسير مسير پيشرفت و تكامل هر دو است.

9)عشق حقيقي براي سيراب كردن است اما عشق مجازي براي فرو نشاندن تشنگي است.

10)در عشق حقيقي مفهوم واژه ي (ما)بيش از واژهي (من)و (او) به چشم مي خورد اما در عشق مجازي بر عكس است.
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آواتار کاربر
reza-1365
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 683
تاریخ عضویت: شنبه 27 مرداد 1386, 2:09 am
محل اقامت: فعلا ایران

پست توسط reza-1365 » سه‌شنبه 1 مرداد 1387, 6:56 pm

اولين بار که با کلمه عشق مواجهه اساسي داشتم برمي گردد به نقدو تحليل مثنوي معنوي به قلم پر توان استاد محمدتقي جعفري. و البته هر بار که ياد اين مواجهه کردم جوان شدم.استاد در بياني ساده، گويا معتقد بودند که عشق پديده اي رواني است که قابل مشاهده نيست و معرفت به آن از طريق ديگر پديده هاي رواني آسان مي گردد و تناقضات را يا حل ميکند و يا اينکه در خود هضم مي کند. گاهي زيبايي هاي جهان را به چشم ميآورد و براي روح عاشق تحفه اي جز حساسيت ندارد. عاشق را تا بي نهايت بزرگ مي کند اما همچنان پديده اي است اجتماعي.من عجيب به اين تعابير معتقدم و بي ترديد عشق را به کلمه معنا نمي کنم و سعي در معناي تازه اي بخشيدن به اين کلمه ندارم. به نظر مي رسد اگر بخواهيم عشق را دو قسم بدانيم آن وقت مي بايست انسان را نيز به همان اقسام در نظر بگيريم. عشق کلمه اي است و بس.بيماري و دردي دروني که عاشق را مبتلا مي سازد بيماري اي خود خواسته و دلخواه. دچار بودن انسان را از درون نگري هاي متداول دور ميدارد اما اگر وجه انساني را نفي کند از داستان عشق خارج است.اين ابتلا هيچگاه مانع از بروز صفات عالي انساني نميشود بلکه انها را غني تر و بي غايت مي سازد.اما فرهنگ و ادبيات فارسي هيچ گاه شاخص و اندازه اي براي تعيين ميزان عشق نداشته است. ادباي ما گاه با ديدن کوچکترين صحنه هايي که همان صفات عاليه را برجسته مي داشته شاهکارهاي بزرگ ادبيات فارسي را خلق کرده اند.اصرار بر رنگي روحاني به عشق بخشيدن عين اين مي ماند که ما بخواهيم براي عشق انواع معاني را قائل باشيم. اين ما هستيم که مانند چوبي رها شده بر موج عشق سوار مي شويم و بي آنکه بيم موج و طوفان هاي حائل را داشته باشيم و آنگاه که در اين موج سواري به صخره هاي سخت حقيقت و مصاديق صفات الهي که نزدمان به امانت نهاده شده است بر مي خوريم سرسختانه مشق توجيه رقم مي زنيم و نفوذ مجازي را در عشق خلل و رخنه اي مي دانيم.طبيعت آموزگار بزرگي است درس مي دهد و پي در پي درس مي دهد و خداوند عالم بارها و بارها ما را به نظاره و تفکر در طبيعت فرامي خواند.و همان گونه خداوند در ستايش و پرستش خويش انسان را بغير از وسع او مکلف نکرده است در عشق و پيمايش اين حقيقت انساني نيز هيچ انساني بيش از توانش مکلف نيست. شايد توان من در يک لبخند و دريافت عشق از لبخند است و ديگري نه در گرفتن دست محبوب. بر هيچ انساني نقصاني وارد نيست که دوست داشتن را به کمال نرساند مگر همه آدمان تکليف دارند آدميت را به کمال برسانند؟و در آخر يادم به صحبتهاي هنرمندي افتاد که اين اواخر با او هم کلام شدم، مي گفت دو نفر که با هم شروع مي کنند اگر با هم پيش نروند و ديگري بخواهد براي اثبات عاشق بودنش ده گام به جلو برود در واقع اين را درک نکرده است که فرصت ده گام مشترک را از خود گرفته است.و انتظار باطل را بر معشوق خود تحميل ساخته است و من در تکميل معتقدم نه اصلا اين عاشق دچار تغيير نفش شده است چرا که انتظار خاصيت معشوق است.

قفل شده