صفحه 1 از 1

جنگل | معینی کرمانشاهی

ارسال شده: دوشنبه 2 شهریور 1388, 3:11 am
توسط javaane313
سلام

برای اولین پست تو این انجمن جنگل اثر معینی کرمانشاهی رو تقدیم می کنم به تمامی دوستان عزیز هم رشته ایم


جنگل دیدنیهای فراوان دارد.در این شعر نور زاویه دید از نقطه ای است که حیوانات وحشی خارج از قانون جنگل نابجا در پرده خیال نشسته اند.

جنگل :از کتاب ای شمع‌ها بسوزید استاد رحیم معینی کرمانشاهی

جنگل



هلا،ای شیر پیر بندی،از ژرفای دام خویشتن فریاد کن،

تا روبهان بی مبارز مانده در میدان

برون ریزند ،از جنگل.

·

درختان را سیه می بینم از زاغان

تو نیز ای مرغ عشق و آرزو،

با نغمه های چنگی ژولیده مو،هوئی بکش

کاین جغد های شوم،

برخیزند از جنگل.

·

نمیاید چرا از دانه زنجیر پای شیرها بانگی؟

که میمونها ز وحشت ،جست و خیزی کرده

بگریزند ،از جنگل.

·

نمیاید چرا از جنگلی مردان،

که بریان از تف خورشید نیرنگند فریادی؟

که صیادان پر آز و هوس،با کوله پشتی ها

بپرهیزند ،از جنگل.

·

برآ،ای سهمگین باد شبهای پاییزی،

که آتش زا کند هیزم شکن،این بیشه های خشک را،

بنگر بجای نره شیران،

اینزمان خوکند و ،یاغوکندو،یا گرگان مفلوکند و،

لبریزند از جنگل!

·

تبر بردار و دست و پنجه با کفتار ها آغاز کن،ای جنگی جنگل نشین

کز صخره های رود جوشان حوادث،دمبدم مردان جنگی میرسد ،

تا همصدا ،با شیر های خفته و فیلان آشفته،

جهانی را بشورانند و کژدمها و افعی ها و مارانرا،بدریاها،

فرو ریزند از جنگل

·

از آن پس شیر،آزادانه با یال و دم افشانده میغرد

که ای درندگان ،هر یک بحد سیری خود پنجه اندازد

مبادا ،آبروی ما وحوش جنگلی ،در پیش انسانهای دائم گرسنه در شهرها ریزد،

چوما کز حرص انسانی گریزانیم،آنان سر بر این قانون فرود آرند و

نگریزند از جنگل......