سربازی و عواقب آن ...

سوالات و ابهامات خودتون را در رابطه با خدمت سربازی در این بخش مطرح کنید

مدیر انجمن: مشاور سایت کارشناسی

آواتار کاربر
peyman
مدیر کل
مدیر کل
پست: 1484
تاریخ عضویت: جمعه 10 فروردین 1386, 12:14 am
محل اقامت: MACS0647- JD
تماس:

سربازی و عواقب آن ...

پست توسط peyman » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 10:52 am

دیدم توی بعضی از تاپیکها بحث سربازی و سختی و آسونیش بود.
بعضی از آقا پسر ها از سختی سربازی حرف میزدند و دختر خانمها هم با خیالی آسوده و راحت از " یک دوران گذرا و ساده " حرف میزدند. ( دقیقا مثل همون ضرب المثل معروف : سربازی شتریه که در خونه هرکسی میشینه !!! )
باید خدمتتون عرض کنم که سربازی شتریه که در خونه هرکسی نمیشینه چون این روزها خیلیها از انواع معافیتهای پزشکی و کفالت و غیره استفاده میکنند و مــــــــعـــــــــاف میشوند. و صد البته 100 نفر اول ریاضی فیزیک + 50 نفر اول تجربی + 50 نفر اول انسانی + 50 نفر اول هنر + 50 نفر اول زبان + فرزندان عزیز و گل و بلبل جانبازان، شهدا ، مفقودین ، معلولین و غیره ... هم معافیت رهبری دریافت میکنند. ( حتی اینجا هم فنی ها بدبختن !!! ) و حتی تا چند سال پیش مایه دارها هم سربازیشان را میخریدند !!!!!! ( قانونگذارها اینجا دیگه واقعا گل کاشتند )
اون دسته از دختر خانم هایی که گفته بودند سربازی چیزی نیست و ما هم از خدامونه که دور هم جمع بشیم و غیبت کنیم و سبزی پاک کنیم خوب دقت کنند.
چند ماه پیش یکی از دوستانم که به خدمت اعزام شده بود اومده بود پیشم و از خاطراتش برام تعریف میکرد.
میگفت غذایی که اونجا بهت میدن بخوری رو اگه جلوی سگ بزاری فحش بهت میده! در واقع اونا چندتا پوست مرغ رو توی آب ریخته بودند و با یه مشت گوجه گندیده روی گاز گذشته بودند ( بدون نمک ) طوری که این غذا و پوستهای مرغ چنان بوی گندی میداد که حتی با بو کردن آن حالت تحوع به ادم دست میداد و جالب تر اینکه فقط نصف نون رو بهت میدادن تا خودت رو با نون سیر نکنی و حتما از اون غذا بخوری . ( حالا خودتون در نظر بگیرین اگه به این غذای مزخرف یه مشت کافور هم اضافه بشه !!! ). این هم از غذاهاش.
یک از دلایل اصلی اعظام پسرها به خدمت سربازی به اصطلاح " مرد شدن " اونها و آمادگیشان برای شروع زندیگی مشترکه و و از نظر اونها بهترین راه برای مرد کردن پسرها، شکستن و از بین بردن غرور جوانیشونه. البته از نظر من هم شکستن غرور بعضی ها واقعا لازم و مفیده، اما به چه قیمتی؟؟؟ دوستم میگفت اون روزهای اول آموزشی، یکی از فرمانده های ارتش اومد بالای سر ما و بهمون گفت شما همتون ... دارید و من مردی بین شماها نمیبینم. :roll: این حرفو که زد همه جا خوردند ولی کسی جرات نداشت جیکش در بیاد ! ولی یکی از سربازا که خیلی هم ادعاش میشد بلند شد و گفت من مردم ... فرمانده هم که منتظر چنین لحظه ایی بود، بعد از یک سیلی ناقابل مجبورش کرد دور پادگان رو کلاغ پر بره و در حین رفتن هم تکرار کنه " من مرد نیستم .... من مرد نیستم ... من مرد نیستم....
تازه اینا گوشه هایی از بدبختیهای سربازهاست که خیلیهاش برای کسایی که خدمت نرفتن قابل درک نیست ( مثل پست دادن با پوتین و لباسهای ذخیم در زیر آفتاب و دمای 50 درجه و یا جشن پتو )
خلاصه بگم که این شرایط برای همه و در همه جا یکسان نیست و ممکنه یه نفر در یه جای خاص بهش زیاد سخت نگذره ولی یکی دیگه ( مثل رفیق خودم که واقعا آدم ساده و پاکی بود ) بعد از خدمت عرق خور و معتاد و بد دهن بشه.
...

masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 11:17 am

یا ابولفضل پیمان من قلبم با باطری کار می کنه
ای خدا راست میگی
میبینی فروغ مهرسا چیها داره میگه پیمان
بازم دوست دارین برین سربازی
:cry:

آواتار کاربر
سعید شیطونه
سرباز پرافتخار سایت
پست: 160
تاریخ عضویت: جمعه 4 خرداد 1386, 12:25 pm
محل اقامت: تهران-صادقیه
تماس:

پست توسط سعید شیطونه » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 12:04 pm

به به بلاخره تالار دوست داشتنی یه من راه افتاد :wink:
دست اقا پیمان درد نکنه . اما پسر با این حرفا که زدی خیلی روحیه دادی بهمون که بریم خدمت :cry: :cry: ای وای بر من از الان خدا منو بیامرزه پس ......
بیچاره شدیم رفت من جوونم به خدا کلی ارزو دارم....................... :cry: :cry:

SHELBY
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 44
تاریخ عضویت: شنبه 23 تیر 1386, 2:42 pm

پست توسط SHELBY » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 12:29 pm

سلام به بچه های گل سایت
قصدم فضولی نیست
ولی به عنوان کسی که رفتم خدمت چند نکته هست که گفتنش رو لازم میدونم.

امیدوارم که همه پسرها این سایت امسال قبول شن و تا 2-3 سال با خدمت خدا حافظی کنند.

نکته : اینو میگم که بدونین من با سربازی به این صورت و مدتی که تو ایران هست اصلا موافق نیستم.

هر کس به هر روشی اگر بتونه که نره خدمت 2 سال برده,شک نکنید. (به جز گرفتن کارت قرمز)

ولی اگر مجبور شدی بری

1- مثل آقا باهات برخورد میکنن چون تحصیلات دانشگاهی دارید.(یه تعدادی هم خوب عقده ای هستن,حتما تو دانشگاهم نمونه هایی رو دیدین یا تو اجتماع)
2- با اینکه هر گردان یه تعداد فوت مجاز داره,اگر یه قطره خون از بینی کسی بیاد پدر فرمانده رو در میارن
3- مردم شناس میشی چون با هر قشر و قومی زندگی میکنی(مثل زندگی دانشجویی,اصلا کسی که دور از خونه درس میخونه چه دختر چه پسر یه نوع سربازه باید معافش کنن(نظر شخصی))
4- به خدا من که آموزشی یه روز در میون خونه بودم , در زمان خدمت هم که هر روز تا ساعت 1 ظهر نگهت میدارن بعدشم میگن به سلامت (من رفتم سر کار ولی به شما پیشنهاد میکنم درس بخونید,دانشگاه قبول شین چون هر روزی که قبول شی حداکثر 2 هفته بعد معافیت تحصیلی میدن بهت)
5- همه چی بستگی به خودتون داره آسون بگیری آسونه سخت بگیری هم که معلومه
6- رک بگم اگر یه کم زرنگ باشین روزهای قشنگی تو خاطرات براتون میمونه.
7- سعید جان باور کن اون یک هفته که میبرن کمپ واسه تیر اندازی و زندگی در شرایط سخت باحال ترین دورانه سربازیه (والا ماکه شبا تو چادر حکم بازی میکردیم روز هم میرفتیم کوه نوردی,2 روز هم تیراندازی بود که بد نبودش)
8- اگه زرنگ باشی نه زمین نه توالت و نه هیچ جایه دیگه ای رو نمی شوری(اگر هم این طور باشه فکر کنید خونه مجردی داری خودت باید آشپزی کنی دستشویی رو تمیز کنی خونه تمیز کنی و...)
9- چون هزینه نگهداری و مسئولیتش زیاده براشون ترجیه میدن تو شهر خودت خدمت کنی تا واسه نهار و شام بفرستنت خونه

خیلی طولانی شد شرمنده, میدونم که پسرای سایت الان دارن فوشم میدن یا میگن ... آرزومه همه دانشگاه قبول شین,ولی اگر نشد باور کنین سربازی غول نیست.

راستی یه چیز یادم رفت اصلا از آشم خبری نیست چون محتویاتش گرونه در میاد براشون, دروغ میگن آش خور
البته اینا که گفتم نظر شخصی و تجربه منه
بازم ببخشید فضولی کردم.

SHELBY
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 44
تاریخ عضویت: شنبه 23 تیر 1386, 2:42 pm

پست توسط SHELBY » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 1:01 pm

بله اینم از تاپیک VIP

سلام آقا پیمان

دقیقا با این حرفت که گفتی

خلاصه بگم که این شرایط برای همه و در همه جا یکسان نیست و ممکنه یه نفر در یه جای خاص بهش زیاد سخت نگذره ولی یکی دیگه ( مثل رفیق خودم که واقعا آدم ساده و پاکی بود ) بعد از خدمت عرق خور و معتاد و بد دهن بشه.


موافقم

اون غذایی که دوست آقا پیمان گفته اسمش خورشت وحشته,نمیدونید چقدر مزخرفه وجدانن بدترین غذای دنیاست محتویات (روغن سوخته,گوجه گندیده,بادمجون با تخم و تلخ ,گوشت خر)

ولی یه چاره هایی هم داره

در مورد غذا موافقم خیلی بده البته یه سریش قابل تحمل تره( من کنسرو برده بودم روزایی که غذا بد بود با بچه ها کنسرو میخوردیم)

اگر خدایه نکرده یه روزی برین خدمت باید یه چیزایی رو نه ببینید نه بشنوید این طوری زود میگزره

به خدا قسم نه کسی مرد میشه و نه وارسته (من قبول دارم مرد یه روزی باید غرورش بشکنه (البته غرور بیجا) ولی به قول آقا پیمان به چه قیمتی )

البته روزای اول از این کارا میکنن تا بتونن اونجارو کنترل بکنن (چون به هرحال یه عده هم هستن که فکر میکنن اونجا سر کوچشونه ) ولی به خدا کسی حق زدن نداره,میدونم دوستت چی میگه آدم تو آموزشی میترسه,اصلا ذات آدمه که از هر چی که در موردش آگاهیش کمه میترسه ولی اگه بازرسی ارتش بفهمه کسی فش میده یا میزنه پدرشو در میاره.

البته در مورد خدمت تو ارتش میگم من سپاه یا نیروی انتظامی رو نمیدونم.

سعید جان تو غصه نخور چون 100% دانشگاه قبول میشی,فکر سربازی رو فراموش کن.به هرچی فکر کنی همون میشه پس از الان خودتو تو سر کلاس ریاضی مهندسی تجسم کن.

آواتار کاربر
ali1986
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 65
تاریخ عضویت: جمعه 31 فروردین 1386, 12:42 am

پست توسط ali1986 » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 1:37 pm

منم با نظر shelby موافقم.من الان رفتم دنبال کارام یه کاری کنم سپاه بیفتم ما که داریم میریم لا اقل یه جایی بیفتیم که تو خدمت بهمون خوش بگذره چون سپاه کمترین سخت گیری رو داره مخصوصا واسه دیپلم به بالا.

آواتار کاربر
سعید شیطونه
سرباز پرافتخار سایت
پست: 160
تاریخ عضویت: جمعه 4 خرداد 1386, 12:25 pm
محل اقامت: تهران-صادقیه
تماس:

پست توسط سعید شیطونه » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 3:30 pm

SHELBY ممنون از توضیحاتت اما هم اینطوری که تو گفتی هست هم بدتر از این :wink: بستگی به شانست و و..... داره :wink:
اما من با خط اخرت موافقم چون رسما الان دیگه دانشجو هستم(چه توهمی اما قشنگه) :D
غصه نمی خوذم بابا ازون بچه سوسول مامانیا نیستیم به قول خدت دوسال مجردی خونه دانشچویی داشتیم میدونیم یعنی چی....... :wink:
اما منم دنباله کارمام که سپاه افتادنم 100% بشه (دعا یادتون نره) اگرم نشد فدا سرم میریم ببینیم چه خبره این خدمت بلاخره باید رفت :wink:
قول میدم رفیقامو لباسشونو شب که خوابن بدوزم به تشکشون که کلی بخندم اخه ازین کارا زیاد کردم :D :D اما چوبشم خوردم (لذتش بیشتره)
جدی من که باور نمیکنید منتظرم جوابا بیاد اگه خدا نخواست زود برم خدمت چون از بیکاری حوصلم سر رفته
پیشنهاد میکنم همتون بیاین انقدر خوبههههههههههههههههههههه

mehrsa
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 86
تاریخ عضویت: دوشنبه 22 مرداد 1386, 7:37 pm
تماس:

پست توسط mehrsa » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 8:18 pm

ای بابا
آقا پیمان یه کاری کردی که آقا سعید شبا خوابش نبره ها
یه داداش نازک نارنجی فرستادیم سربازی اگه بگید لب به غذای پادگان زده باشه
تازه به اونا همش غذاهای کنسرو شده می دادن ولی اون اصلا نمی خورد
همیشه غذاهای بیرونو می خورد
شما پسرا می خواین چیرو به ما ثابت کنین؟
می خواین بگید خیلی سخته؟
قبول دارم یه خورده ترس داره ولی نه اینقدر دیگه
اون خاطره ای هم که آقا پیمان تعریف کردن از اون فرمانده :
یا اون دوستشون خیلی خالی بند بوده یا اون فرمانده خیلی عقده ای
ایشالله که همتون تا ارشد میریدو فعلا نمی خواید برید سربازی
بعدشم جای سربازی میرید دانشگاه تدریس می کنید
به همین راحتی

آواتار کاربر
forugh
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 138
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:01 pm
محل اقامت: بين زمين و آسمون

پست توسط forugh » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 9:40 pm

من با مهرسا جون كاملا موافق موافقم

بابا حتما نسل هاي قبل شما ( منظورم كلا پسرهاست ) يه رفتارايي انجام

دادن كه مامان باباهاشون اين نقشه هارو واسشون كشيدن تا يه 2 سالي از شررشون

راحت شن :lol: . اينقدر سخت نگيريد سربازي ترس نداره :D . ماشالله هر كدومتون يه پا

سرهنگيد حداقل اينو من و مهرسا مي دونيم :lol: شمارو ميفرستن سربازي تا يكي آشپزي ياد

بگيريد و يا اگه ياد نگرفتيد قدر ماماناتونو بدونين . يه لحاف تشك ( كه چه عرض كنم اگه اسمش

باش ) بهتون مي دن تا قدر تخت و تشك فنر دار و يا اون مايه دارا تشك آبيشونو :lol: بدونن .

همين سربازي همينه باور كنيد :lol:

آواتار کاربر
سعید شیطونه
سرباز پرافتخار سایت
پست: 160
تاریخ عضویت: جمعه 4 خرداد 1386, 12:25 pm
محل اقامت: تهران-صادقیه
تماس:

پست توسط سعید شیطونه » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 11:48 pm

از قدیم گفتن هر کاری رو راحت بگیری ساده میشه :wink:
بابا خدمت ته حاله به خدا :اما یه کارایی میخواد
من روزی که برای پذیرش رفتمو میگم(مختصر) اما نخندینا : :wink:
جریانه 6روزه پیشه من از 1 ماه پیش ریش گزاشتم تا قیافم توپ بشه موهامم کوتاه فرق کنار (تا اینجا 100% با قبلم فرق کرده بودم)بعدش یه مدتی از خونه بیرون نرفتم هر کدوم از فامیلامون می یومد همه میگفتن حاجی خالی خفن شدی تا صبح روز پذیرش با دوستم قرار داشتیم فلکه دوم صادقیه .اقا رفیقمون منتظر بود من با اژانس اومدم پیشش (ماشین گرفتم چون واقعا خیلی خفن بودم)وقتی اومدم کنار رفیقم خدایی منو نشناخت بعد خاک بر سر وسط خیابون نشتو دلشو گرفته بود بهم میخندید عابروم رفت حالا من چی پوشیده بودم لباس رو شلوار یقه کیپ استینا بسته تسبسح به دست شلوار گشاد پارجه ای تو جیبه لباسم ازین سوره ها که معلوم میشد انگشتر نگین دار دمپایی با جوراب ....... وای وای بر من که چه قیافیه داشتم اون روز جاتون خالی بعدش مستقیم رفتم ارایشگاه و........... قیافه گرفتیم راستس پذرشم شدم الانم هنوز دنباله کارامم :wink: :wink:
و مشتاقانه منتظر روز اعزامم :D
اما خداییش حتما یه چیزی میدونن که این دخترارو راشون نمیدن دیگه ......... :roll:

آواتار کاربر
محسن
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 252
تاریخ عضویت: شنبه 9 تیر 1386, 3:52 pm
محل اقامت: در پیچ و خم زندگی

پست توسط محسن » یک‌شنبه 4 شهریور 1386, 11:54 pm

منم فکر نمیکنم که برای همه کسانی که سربازی رفتن, بشه یه نسخه واحد پیچید.
ممکنه یکی با فوق دیپلم یا مدرک پایین تر یه جایی بیفته که دو سال رو راحت پشت سر بگذاره (انگار رفته مدرسه, شایدم راحتتر) و یکی دیگه با لیسانس, دوسالش را گوشه چهارراها با خلق ا... سر و کله بزنه و برگ جریمه صادر کنه. :roll:
من خودم با سربازی رفتن مخالف نیستم. فقط با زمان و مدتش مشکل اساسی دارم.

*****************************************
بابا حتما نسل هاي قبل شما ( منظورم كلا پسرهاست ) يه رفتارايي انجام
دادن كه مامان باباهاشون اين نقشه هارو واسشون كشيدن تا يه 2 سالي از شررشون
راحت شن
شما واقعا لطف دارید. من که شرمنده شدم :oops: :D
اينقدر سخت نگيريد سربازي ترس نداره. ماشالله هر كدومتون يه پا
سرهنگيد حداقل اينو من و مهرسا مي دونيم شمارو ميفرستن سربازي تا يكي آشپزي ياد
بگيريد و يا اگه ياد نگرفتيد قدر ماماناتونو بدونين . يه لحاف تشك ( كه چه عرض كنم اگه اسمش
باش ) بهتون مي دن تا قدر تخت و تشك فنر دار و يا اون مايه دارا تشك آبيشونو بدونن .
همين سربازي همينه باور كنيد
البته نمی خوام بگم که حرفهای شما و بقیه خانوم ها درسته یا غلطه
ولی با دیدن پست شما, ناخودآگاه یاده این موضوع افتادم که میگن ایرانی ها, ماشاا... ماشاءا...
بزنم به تخته, در تمام زمینه ها کارشناس مادرزاد هستند. :!: :)

مثلا میبینی که کسی که تا حالا تو عمرش یه فوتبال دستی هم ندیده و فرق بین آفساید رو با پنالتی تشخیص نمیده, موقع مصاحبه تلویزیونی آنچنان در مورد ارنج تیم حریف صحبت میکنه که هر کی ندونه خیال میکنه ایشون پسر عمه "اریک کانتونا" هستند. :!: :?: :D

البته میدونم که میخواهید به آقایون قوت قلب و دلداری بدید که به این خاطر از شما تشکر میکنم.

ولی امیدوارم که یه روزی جای ما رو با شما عوض کنن تا به آرزوتون که سربازی رفتن باشه, برسید. :wink:
ما هم تا دلتون بخواد, بهتون دلداری میدیم. چون تا وقتیکه فقط حرفش باشه, خیلی کیف میده..........مگه نه؟ :D :wink:

*****************************************

راستی من هم افتتاح تالارهای جدید رو به آقا پیمان و همچنین بقیه دوستان تبریک عرض میکنم.

*****************************************//// پایان

Ramin

پست توسط Ramin » دوشنبه 5 شهریور 1386, 12:30 am

خوب انجمنی راه انداخنی آقا پیمان خوبببببببببببببببببب .

خوب بذارید من هم دوران آموزشی دوتا از دوستانم رو واستون تعریف کنم :

1 - دوست اول من زرنگی کرد و رفت یک پایگاه بسیج گفت من میخوام بیوفتم سپاه از قضا یکی از جوونای با معرفت اونجا بهش میگه آقا تو یک ماه برو مسجد نماز بخون کارت بسیج بگیر بیا خودم ردیفت میکنم دوست اولم رفت و این کار رو کرد در حالی که دوست دومم گفت : برو بابا عمرا من این کارو بکنم و رفت دفترچه گرفت و پست کرد ( که جریانش رو به زودی براتون میگم ) این دوست اول بنده افتاد سپاه و آموزشی رفت کجا ؟ بزد . هر هفته که دو روز برمیگشت خونه . تعریف میکرد میگفت بهشون یک مرغ درسته میدادن میگقتن دوتایی بخورید ، هیچ کس صداشو واسه اینا بلند نمیکرد ، فرمانده توپ ! ، و خلاصه چند کیلو چاق تر شد و برگشت و الان هم خدمتشو تهران داره میگذرونه توی دفتر زیر باد کولر ظهر هم که خونست .

2- این دوست دومی من که دفترچه رو پست کرده بود افتاد کجا ؟ نیروی انتظامی !!!! آموزشی بردتش کجا ؟ عجب شیر ( البته بچه ها من نمیدونم اینو چحوری مینویسند چون تاحالا اسمش نشنیده بودم چه برسه بخوام بنویسم ) آقا تعریف میکرد می گفت چه بلاهایی که به سر اینا نیووردند :cry: میگفت همون روز اول یکی اومد ترک بود با لهجه بسیار غلیظ که یک مترجم هم داشت و میگفت این مارو بیچاره کرد بس که عقده ای بود میگفت ناهار که نون خشک با چیزی که اسمش رو آب هم نمیشد گذاشت . صبحانه چایی یخ با نون خشک و چیزهایی که اگر براتون تعریف کنم.......... :cry: خلاصه این آقا برگشت اولا که شده بود یک چوب کبریت بی خاصیت ، لهجش به طور کامل عوض شده بود :D تن صداش کلفت شده بود و تمام رفتار و کردارش عوض شده اصلا لاتی شده بود واسه خودش انگار نه انگار که درس خوندس اگر ببینیدش فکر میکنید از این اراذل و اوباشه :lol: و الان مثل معذرت میخوام سگ پشیمونه .

میخواستم بهتون بگم که خدمت داریم تا خدمت پسرهای گل . من هم امروز رفتم پیش همون پسره گل بسیجی و گفت کار تو رو هم درست میکنم و انشاالله ما هم به سوی سپاه در حرکتیم

SHELBY
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 44
تاریخ عضویت: شنبه 23 تیر 1386, 2:42 pm

پست توسط SHELBY » دوشنبه 5 شهریور 1386, 1:52 pm

توجه توجه

امیدوارم این اطلاعات قدیمی نباشه

اگر میرین سپاه آموزشی 100% یا کرمانشاه یا یزد یا شمال(آمل یا بابل) (امیدوارم شمال باشین)(در طول دوره آموزشی ممکنه زدن ریش ممنوع باشه) .کلا سپاه عشقو حاله,کسی به کسی کار نداره,از احترام و رژه خبری نیست,راحت ترینه.

اگر میرین نیرو انتظامی 100% یا مرزن آباد یا پادگان چمران کرج-بیچاره میشی بعد آموزشی صبح تا شب سر چهار راه تو سرما و گرما باید واسه خودت لعنتو نفرین جمع کنی.

اگر برین ارتش 100% پادگان 01 یا 02 افسریه تهران حتما باید ریشتو بزنی یا آنکادر کنی اگر کثیف باشی جریمه میشی (خیلی توپه) دیسیپلین و نظم ارتش خوبه .واسه اردو میبرن تلو (تو جاده دماوند هواش آلیه البته تو تابستون) ,بعد از آموزشی میتونید لباس افسری بپوشین خیلی شیکو با کلاسه.

اگر میتونید امریه جور کنید 50% جلوتر از بقیه هستین.

اگر تک پسر هستین حتما مدارکشو ازحالا آماده کنید (نمیدونید چقدر به دردتون میخوره)

اگر ازدواج کردین (که بعید میدونم) اونم مدارکشو ببرین به درد میخوره

اگر معافیت از رزم دارین اونم خوبه مدارکشو آماده کنید

تو آموزشی همون روزای اول سعی کنین یا منشی گروهان ,مامور بهداری ,مسئول غذا ,مسئول چای و آب و مسئول خوابگاه .. بشین خوبه دیگه از نظافت و کارای دیگه معافین.(من مامور بهداری بودم بهترینه , هم با دکتر و پرستار سروکار دارین و هم فرمانده گروهان,افسرا,گروهبانا دنبالتن تا براشون مرخصی بگیری.

سعی کنید ارشد گروهان نشید چون قدرت داری ولی از طرفی همه جا باید باشی همه کار کنی , همه بچه ها باهات بد میشن اگه با بچه ها خوب باشی فرمانده ها باهات بد میشنو... (چوب دوسر طلا) کلا آدم سرویس میشه.

مسئول انبار و اسلحه خونه هم خوبه ولی یه مقدار مسئولیتش زیاده.

نمیدونم گفتنی زیاده , امیدوارم که دانشگاه قبول شین اگر رفتین هم که رفتین دیگه,سعی کنید ازش لذت ببرین.

راستی اگه بچه مایه دارین لطفا تا آخرین روز خدمت رو نکنید چون یه بلایی سرتون میارن که نگو(مخصوصا آموزشی).نکنه بلند شین با ماشین خودتون برین پادگان

هر روز باید با ماشین برسونیدشون
به هر کلکی ماشینتو میگیرن میرن
کلید ویلای شمال هم همچنین
بعد از هر مرخصی باید با دست پر برگردین
یه روزایی ممکنه دختر سرهنگو ببری کلاس زبان (حالا این بد نیست) , بعدش ممکنه مجبورشی پسرشو از مهد کودک ببری خونه سر راه یه سری خرید خونه هم افتادی(حالا مگه روت میشه پولشو بگیری)
پول دستی که نگو
مرخصی رفتنت قیمت پیدا میکنه
جریمه هات نقدی میشه و.....

masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » دوشنبه 5 شهریور 1386, 8:22 pm

ای بابا عجب صیغه ای این سربازی
وا مصیبتها :shock:

آواتار کاربر
hossein_pro
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 17
تاریخ عضویت: شنبه 23 تیر 1386, 7:18 am
محل اقامت: قم
تماس:

پست توسط hossein_pro » یک‌شنبه 18 شهریور 1386, 5:23 pm

به نام او
سلام به همه بچه های گل سایت به خصوص آقا پسرهایی که با واژه نه چندان غریب سربازی سرو کله می زنند.
به هر حال این راه رو باید رفت، البته اگه بند پ داشته باشی نیازی به پیمودن این راه نیست و میون بر داره!
من هم خوشبختانه این راه رو قبلا طی کردم، دوستمون SHELBY همه چیز رو گفت گمون نکنم چیزی جا مونده باشه حتی یه نظامی هم این همه اطلاعات نداره.
فقط چند تا نکته:
ابتدا اینکه به نظر من سربازی برای همه واجبه ولی یه مشکل بزرگ داره اینه که وقتش خیلی زیاده مثلا اگه حدود 3 ماه بود عالی بود .

حتما و حتما و باز هم حتما برو دنبال امریه ! بهتر از هر چیزیه!

بعد همه چیز بستگی به شانست داره
من قرار بود امریه جور کنم که امریه ام هم جور شد ولی نظام وظیفه 2 ماه تمدید نکرد و ما رو راهی نیرو دریایی ارتش کردند، آموزشی حسنرود کنار دریای خزر بودیم و شانس گل ما افتادیم توی آب های جنوب و جزیره خارک.
من به امید کار در غیر ساعت اداری بودم ولی اونجا ما اجازه کار نداشتیم و از طرف حفاظت اطلاعات کنترل می شدیم.
ولی یه شانس آوردم افتادم مرکز کامپیوتر پایگاه و چون نیروهایی قبلیش همه ترخیص شده بودند کنترل همه چیز افتاد دست من، اغراق نمی کنم یه پایگاه بود و من- بهترین تجربه های من اونجا بود تمام چیزهایی تئوری ذهنم را عملی کردم از برنامه نویسی، تعمیرات سخت افزاری، راه اندازی انواع شبکه ها و ...

سرتون رو درد نیارم حرف اصلی من اینه:
خدمت برای تحصیل کرده خیلی سخته از نظر فکری داغون می شی فقط باید تحمل کنی،از دست کارهای احمقانه اکثر نظامی ها نمی دونی بخندی یا گریه کنی ، بستگی به خودت داره که تو این مرحله خودت رو مردی برای زندگی آینده درست کنی یا ...، تو خدمت حرف اول و آخر رو سیاست می زنه یعنی باید با همه باشی و با هیچ کی نباشی.
اونجا همه زیرآب هم رو می زنن ، باید میخت رو اول بکوبی تا آخر همه ازت حساب ببرن.

به هر حال دورانی که بعدها همه جز خاطرات شیرین چیزی ازش یاد نمی کنن چون زندگی هر روز نامردتر می شه.
من که یه 10 کیلویی وزن اضافه کردم و بعد از خدمت هم 2 ماه خوندم و رتبه ام شد 286 نرم و 234 سخت.

موفق باشید و پایدار.
نگاه آدمهای کوچک ، چه زود پر می شود و لبریز .

قفل شده