صفحه 1 از 1

تنهایی ما آدم ها...

ارسال شده: سه‌شنبه 29 تیر 1389, 9:17 am
توسط zahra.sh
تنهایی دردیه که شاید بشه گفت همه آدم ها تجربه کردن.. ترس از تنهایی دلیل خیلی رفتارهای ما آدمهاست..
حتمن این جمله ی شریعتی رو شنیدین که میگه "اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست" باورش دارین این جمله رو؟
بیاین اینجا درباره تنهایی حرف بزنیم..
.
.
.
می نویسم که بفهمی چقدر در این فقط گذشتن های لحظه های تنهاییم گیر افتادم.. من این پایین گریستم و تو آن بالا و این فاصله را شعر هم پر نکرد...
دوری.. تو دوری و من دلخوشم به این کلمه های نزدیک.

Re: تنهایی...

ارسال شده: چهارشنبه 30 تیر 1389, 7:21 am
توسط zahra.sh
"آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
درٍٍ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه‌ای بر در این خانهٔ تنها زد و رفت"

از شاعر خوب و عزیز: هوشنگ ابتهاج

Re: تنهایی...

ارسال شده: چهارشنبه 30 تیر 1389, 3:14 pm
توسط Unknown
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

Re: تنهایی ما آدم ها...

ارسال شده: جمعه 1 مرداد 1389, 7:53 am
توسط zahra.sh
"تنها ماندم، تنها ماندم

تنها با دل برجا ماندم

چون آهي بر لبها ماندم

راز خود به كس نگفتم

مهرت را به دل نهفتم

با يادت شبي كه خفتم

چون غنچه سحر شكفتم

دل من ز غـــمت فغان برآرد

دل تو ز دلم خبـــــــر ندارد

پس از اين نخورم فريب چشمت

شـــــــــرر نگهت اگر گذارد


وصلت را ز خدا خواهم

از تو لطف و صفا خواهم

كز مهرت بنوازي جانم

عمر من به غمت شد طي

تو بي من ، من و غم تا كي

دردي هست نبود درمانم

تنها ماندم، تنها ماندم

تنها با دل برجا ماندم

چون آهي بر لبها ماندم"

شعر: عبدالله الفت

Re: تنهایی ما آدم ها...

ارسال شده: چهارشنبه 20 مرداد 1389, 5:07 pm
توسط MAHSA-BK
یکی محبت میکنه و یکی ناز میکنه !

اونی که ناز میکنه همیشه محبت می بینه اما اونی که محبت میکنه همیشه تنهای تنهاست.

Re: تنهایی ما آدم ها...

ارسال شده: پنج‌شنبه 21 مرداد 1389, 9:20 am
توسط Unknown
نغمه زندگي ام، به گوش زندگي ات نتواند رسيد؛
ولي بيا با هم سخن گوييم ، باشد كه هراس تنهايي را احساس نكنيم.
من آمده ام تا حرفي را بگويم و آن را خواهم گفت. اگر پيش از به زبان آوردن آن، مرگ مرا دريابد، فردا آن را به زبان مي آورد.
زيرا فردا هيچ رازي را در كتاب ابديت پنهان نمي گذارد.من آمده ام تا در شكوه و روشنايي عشق و زيبايي، زندگي كنم.
من اينجايم، زنده؛ مردم نمي توانند مرا از زندگيم تبعيد كنند.اگر آن ها چشمانم را دراورند من به نجواي عشق و نغمه هاي زيبايي و سرور گوش خواهم سپرد.
اگر آن ها بخواهند مرا از شنيدن بازدارند، من وجد و سرور را در نوازش نسيم خواهم يافت كه آميخته اي ايست از رايحه زيبايي و حلاوت نفس هاي عاشقان.
و اگر هوا را از من دريغ كنند،من با روحم زندگي خواهم كرد؛ زيرا روح، خواهر عشق و زيبايي است.من آمده ام تا براي همه و در ميان همه باشم .

Re: تنهایی ما آدم ها...

ارسال شده: جمعه 26 شهریور 1389, 7:26 pm
توسط Unknown
" تنها ایستاده ام
بسان رهگذرخسته
که مات و مبهوت
سنگهای دوسوی رودخانه را
نظاره می کند.
کاش میدانستم
این رود بیکران
وآن سنگهای فراوان
مرا تا کدام ناکجا
می کشانند ."

Re: تنهایی ما آدم ها...

ارسال شده: جمعه 26 شهریور 1389, 11:17 pm
توسط mehdijj
" تنها ایستاده ام
بسان رهگذرخسته
که مات و مبهوت
سنگهای دوسوی رودخانه را
نظاره می کند.
کاش میدانستم
این رود بیکران
وآن سنگهای فراوان
مرا تا کدام ناکجا
می کشانند
سلام دنیا خانوم خیلی قشنک می نویسی ها من که کلی لذت بردم مرسی از نوشته های قشنگت
تنهایی تمومه وجودمه
منو تنها بزارین
این تمومه بود و نبودمه
منو تنها بزارین
دارم مثل یه قصه میشم
غمگینترینه قصه هاست
دردام همیشه بی صداس
یه مرد بی ستاره
كه دلخوشی نداره
راهیم راهیه جایی كه پر از زمزمه باشه
اونجا خوشبختی یه دنیا
قد سهمه همه باشه
من اگر طلسم نبودم
واسه تو یه اسم نبودم
پای حرفات مینشستم
دل به پیغومت میبستم
توی تنگنای نفسهام
زخم دردی ریشه داره
كه تو حق حق غریبی
منو راهت نمیزاره
تنهایی تمومه وجودمه منو تنها بزارین

Re: تنهایی ما آدم ها...

ارسال شده: دوشنبه 13 تیر 1390, 9:37 am
توسط shokrollahi_kh
شاید تنهایی با همه سختی هاش، خیلی فشنگ باشه
وقتی تنهاییم به خدا نزدیکتر میشیم
چون دیگه هیچکس وجود نداره که بهش فکر کنیم و همه ی فکرمون فقط میشه خدا
پس تنهایی با همه تلخی هاش ،شیرین هم هست!
شیرینیش اون احساس قلبی هست که نتیجه نزدیکی بیشتر به خداست!!!

Re: تنهایی ما آدم ها...

ارسال شده: چهارشنبه 15 تیر 1390, 4:01 pm
توسط azarakhsh
من خدا را دارم / کوله بارم بر دوش/سفری باید کرد/سفری بی همراه/گم شدن تا ته تنهاییه ماه/ سازکم با من گفت:هر کجا رسیدی از سفر ترسیدی تو بگو از ته دل من خدا را دارم من و سازم چندیستکه فقط با اوییم