اطهری آتیشم نزن...m2ka نوشته شده:گاهـے پروانہ ها هــم
اشــتباهے عاشـق مے شـوند ؛
به جاے ِ شــمع ...
گـِرد ِ چــراغ های ِ بے احســاس ِ خیــابان مے میــرند ...
پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز
مدیران انجمن: Parsian، rosa_127، Moh3n II، مدیران
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
Gold boy نوشته شده:اطهری آتیشم نزن...m2ka نوشته شده:گاهـے پروانہ ها هــم
اشــتباهے عاشـق مے شـوند ؛
به جاے ِ شــمع ...
گـِرد ِ چــراغ های ِ بے احســاس ِ خیــابان مے میــرند ...
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________
____________________________________________
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
ره میخانه و مسجد کدام استm2ka نوشته شده:شاعر : M2kA
چقدر فاصله اینجاست بین آدمها
چقدر «حسن» تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد
تب غرور چه بالاست بین آدمها
و از صدای شکستن کسی نمی شکند
چقدر سردی و غوغاست بین آدمها
میان کوچه ی دلها فقط زمستان است
هجوم ممتد سرماست بین آدمها
ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست
چقدر قحطی رویاست بین آدمها
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خواب است
.................
اطهری ایچیمی ترپدمه...
- parastoo_p
- کاربر خوب
- پست: 425
- تاریخ عضویت: چهارشنبه 4 آبان 1390, 1:44 pm
- محل اقامت: TABRIZ
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
m2ka نوشته شده:شاعر : M2kA
چقدر فاصله اینجاست بین آدمها
چقدر «حسن» تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد
تب غرور چه بالاست بین آدمها
و از صدای شکستن کسی نمی شکند
چقدر سردی و غوغاست بین آدمها
میان کوچه ی دلها فقط زمستان است
هجوم ممتد سرماست بین آدمها
ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست
چقدر قحطی رویاست بین آدمها[/color]
واقعا قشنگه
آخرین ویرایش توسط parastoo_p در یکشنبه 16 بهمن 1390, 12:22 am، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی،
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن...
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن...
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
Gold boy نوشته شده:ره میخانه و مسجد کدام استm2ka نوشته شده:شاعر : M2kA
چقدر فاصله اینجاست بین آدمها
چقدر «حسن» تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد
تب غرور چه بالاست بین آدمها
و از صدای شکستن کسی نمی شکند
چقدر سردی و غوغاست بین آدمها
میان کوچه ی دلها فقط زمستان است
هجوم ممتد سرماست بین آدمها
ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست
چقدر قحطی رویاست بین آدمها
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خواب است
.................
اطهری ایچیمی ترپدمه...
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________
____________________________________________
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
parastoo_p نوشته شده:m2ka نوشته شده:شاعر : M2kA
چقدر فاصله اینجاست بین آدمها
چقدر «حسن» تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد
تب غرور چه بالاست بین آدمها
و از صدای شکستن کسی نمی شکند
چقدر سردی و غوغاست بین آدمها
میان کوچه ی دلها فقط زمستان است
هجوم ممتد سرماست بین آدمها
ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست
چقدر قحطی رویاست بین آدمها
واقعا قشنگه
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________
____________________________________________
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
ممنونمparastoo_p نوشته شده:نقاش رخت ز طعن ها آسوده است
کز هر چه تمام تر بود بنموده است
رخسار و لبت چنان که باید بوده است
گویی که کسی به آرزو فرموده است
سرمایه عمر آدمی یک نفس است
آن یک نفس از برای یک همنفس است
با هم نفسی گر نفسی بنشینی
مجموع حیات عمر , آن یک نفس است
گفتی که فلان, ز یاد ما خاموش است
از باده عشق دیگری مدهوش است
شرمت بادا, هنوز خاک در تو
از گرمی خون دل من در جوش است
دل رفت بر کسی که سیماش خوش است
غم خوش نبوده و لیک غم هاش خوش است
جان می طلبد نمیدهم روزی چند
در جان سخنی نیست, تقاضاش خوش است
قشنگ بود
................
گفتی که فلان, ز یاد ما خاموش است
از باده عشق دیگری مدهوش است
شرمت بادا, هنوز خاک در تو
از گرمی خون دل من در جوش است
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
اطهری مداد رنگی ها را میدم بهت ولی میتونی پاک کن رو پیدا کنی...m2ka نوشته شده:مِــداد رنگـــی هایــَـمGold boy نوشته شده:کلمه قلب منو فقط به یاد نقاشی هایی که میکشیدیم میندازه , همون عکسایی که توش رو با رنگ سرخ پر میکردیم...parastoo_p نوشته شده:چه دنیای عجیبی
این روزهــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
قلب هر کسی را ﻧﺸﺎﻧﻪ بگیرید
تیرتان ﺑﻪ ﺳﻨﮓ میﺧﻮﺭﺩ...
را پــَـس بـده ..
قلــــب تــــو قــِـرمـِــز نیست
بـــایـد سیـــاهــش کُنـــم ....
- parastoo_p
- کاربر خوب
- پست: 425
- تاریخ عضویت: چهارشنبه 4 آبان 1390, 1:44 pm
- محل اقامت: TABRIZ
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
گاهی جریان زندگی، آنقدر سخت می شود که کار از توکل کردن به خدا و کمک خواستن از او می گذرد...
گاهی زمان، آنقدر سخت می گذرد، که نه دلداری، دردی را دوا می کند و نه صبر...
گاهی آنقدر تنها میشوی که حرف های دیگران، برایت پوچ و مبهم می شود...
گاهی فکر می کنی مخصوصا در بازی زمانه گرفتار شدی، طوری که دیگر راه گریزی نیست...
می دانم، آنقدر زندگی برایت سخت می شود که تنها، فکر نیستن آرامت می کند، فکر مردن...
ولی یک چیز را خوب می دانم، خداوند زمانی به فریادمان می رسد،
که حتی در خیالمان هم تصور نمی کنیم،
فقط باید بخواهیم... با تمام وجود...
شبتون پرستاره
گاهی زمان، آنقدر سخت می گذرد، که نه دلداری، دردی را دوا می کند و نه صبر...
گاهی آنقدر تنها میشوی که حرف های دیگران، برایت پوچ و مبهم می شود...
گاهی فکر می کنی مخصوصا در بازی زمانه گرفتار شدی، طوری که دیگر راه گریزی نیست...
می دانم، آنقدر زندگی برایت سخت می شود که تنها، فکر نیستن آرامت می کند، فکر مردن...
ولی یک چیز را خوب می دانم، خداوند زمانی به فریادمان می رسد،
که حتی در خیالمان هم تصور نمی کنیم،
فقط باید بخواهیم... با تمام وجود...
شبتون پرستاره
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی،
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن...
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن...
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
" امیدوارم امشب که میخوابین قشنگترین و بهترین آدم دنیا رو تو خواب ببینین , ولی سعی کنین بهش عادت نکنین چون من هر شب نمیتونم بیام به خوابتون !شب همگی بخیر "
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________
____________________________________________
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
خدايا ! ببار باران را
براي من كه گناه آلوده ام نه! ولي براي او كه بي گناه است ببار
براي ما كه به شيطنت تير به آفتاب ميزنيم نه! ولي براي حرمت آفتاب ببار
براي ما كه سنگ ميشويم به راه نه! ولي براي چشمه ها و آبشار ببار
براي آن كه اهل تهمت است نه! به حرمت زلال جويبار ببار
براي ما كه مثل كوه كينه ايم نه! ولي براي كودكان بيقرار ببار
براي ما كه پشت به قبله ايم نه! ولي براي قبله ي هزار ببار
براي ما كه غرق درد و تهمتيم نه! ولي براي حرمت بهار ببار
براي برگ و شاخسار ببار، براي او كه مهربان است و بي گناه
شرمنده ام خداي من! براي من، من گناه گار ببار...
براي من كه گناه آلوده ام نه! ولي براي او كه بي گناه است ببار
براي ما كه به شيطنت تير به آفتاب ميزنيم نه! ولي براي حرمت آفتاب ببار
براي ما كه سنگ ميشويم به راه نه! ولي براي چشمه ها و آبشار ببار
براي آن كه اهل تهمت است نه! به حرمت زلال جويبار ببار
براي ما كه مثل كوه كينه ايم نه! ولي براي كودكان بيقرار ببار
براي ما كه پشت به قبله ايم نه! ولي براي قبله ي هزار ببار
براي ما كه غرق درد و تهمتيم نه! ولي براي حرمت بهار ببار
براي برگ و شاخسار ببار، براي او كه مهربان است و بي گناه
شرمنده ام خداي من! براي من، من گناه گار ببار...
دل آرام گیرد به یاد خــــدا...
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
قرآن (خواندنی) از دکتر شریعتی
قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن
هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه
اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که
این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و
تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و
اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد
شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح
ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
======================
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین
مبدل کرده ام .
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش
کرده ،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا
در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا
موزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،
آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
.. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”
احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،
خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان
که ترا حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش
نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان
به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است
که به صلیب جهالت کشیدیم.
قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن
هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه
اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که
این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و
تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و
اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد
شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح
ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
======================
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین
مبدل کرده ام .
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش
کرده ،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا
در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا
موزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،
آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
.. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”
احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،
خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان
که ترا حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش
نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان
به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است
که به صلیب جهالت کشیدیم.
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
از هم کلاسی های گلم مخصوصاً آقایان ادیب و اطهری و همه ی هم کلاسی های محترم برای بازدید از سایت خودشون و هم چنین استفاده از مطالب و شرکت در نظرسنجی و ارائه ی نظرات، انتقادات و پیشنهادات برای هرچه بهتر شدن سایت دعوت می کنیم. با تشکر
http://www.ucna.ir
http://www.ucna.ir
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
می خوام یک جمله از جملات بسیار زیبا و سنگین و بی همتای "محسن نامجو" براتون بگم
از گفتن این جمله هیچ قصدی ندارم و منظورم هیچ کس نیست
فقط به عنوان یک جمله که خیلی پر معناست می خوام به دوستای گلم بگم تا درک کنن
ما مردمان سگ صفت که نداریم حیایی همچو سگ. «نامجو»
کی نامجو رو می شناسه؟
من 4 ساله که شناختمش، همه ی آهنگاشم دارم
از گفتن این جمله هیچ قصدی ندارم و منظورم هیچ کس نیست
فقط به عنوان یک جمله که خیلی پر معناست می خوام به دوستای گلم بگم تا درک کنن
ما مردمان سگ صفت که نداریم حیایی همچو سگ. «نامجو»
کی نامجو رو می شناسه؟
من 4 ساله که شناختمش، همه ی آهنگاشم دارم
Re: دانشجویان کامپیوتر نبی اکرم تبریز
جمله آخرتون دل آدمو آب میکنه .......Azita.f نوشته شده:خدايا ! ببار باران را
براي من كه گناه آلوده ام نه! ولي براي او كه بي گناه است ببار
براي ما كه به شيطنت تير به آفتاب ميزنيم نه! ولي براي حرمت آفتاب ببار
براي ما كه سنگ ميشويم به راه نه! ولي براي چشمه ها و آبشار ببار
براي آن كه اهل تهمت است نه! به حرمت زلال جويبار ببار
براي ما كه مثل كوه كينه ايم نه! ولي براي كودكان بيقرار ببار
براي ما كه پشت به قبله ايم نه! ولي براي قبله ي هزار ببار
براي ما كه غرق درد و تهمتيم نه! ولي براي حرمت بهار ببار
براي برگ و شاخسار ببار، براي او كه مهربان است و بي گناه
شرمنده ام خداي من! براي من، من گناه گار ببار...
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________
____________________________________________