صفحه 3 از 3

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

ارسال شده: چهارشنبه 10 فروردین 1390, 3:09 pm
توسط sungirl
خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی
بفهمه ...

خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش
کنی ...

خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون
حضور خودش جشن بگیری ...

خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ،
جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ...

خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ،
بعد بفهمی دوست نداره ...

خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ،
اما اون بگه : دیگه نمی خوامت ...

خیلی سخته که دوسش داشته باشی ،
اما نتونی باهاش بمونی ...

خیلی سخته که بخوای با آب خوردن بغضت رو بفرستی
پایین ، اما یه دفعه اشک از چشات جاری بشه ...

خیلی سخته که وقتی که رفتی تا با پول تو جیبی چند ماهت
برای تولدش کادو بخری با یکی دیگه ببینیش ...

خیلی سخته که بهت بگه دوست دارم ، اما بعداً متوجه
بشی حرفش یه (( ن )) کم داشته ...

خیلی سخته که کسی که تموم زندگیت رو به پاش ریختی ،
با بی رحمی تموم تو چشمت نگاه کنه و بگه : دیگه دوست ندارم ...

خیلی سخته که یه عمر با خیال یه نفر زندگی کنی ،
اما وقتی فهمید عاشقشی بره و پشت سرشم نگاه نکنه ...

خیلی سخته که دلت رو به کسی خوش کنی که یه
دلخوشی دیگه داره ...

خیلی سخته که وقتی بعد از کلی کلنجار رفتن با خودت ،
می ری که حرف دلتو بهش بگی ، با یه معذرت خواهی کوچیک
بگه : فعلاً سرم شلوغه ...

خیلی سخته که همیشه مجبور باشی سخت ترین چیزها رو
تحمل کنی ...

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

ارسال شده: چهارشنبه 10 فروردین 1390, 3:15 pm
توسط sungirl
صبر کن قصه به پایان نرسیده است هنوز

قصه گو نقش جمالت نکشیده است هنوز


به کجا می روی ای همدم شیرین سخنم

شاه بیت غزلم کام ندیده است هنوز


ز چه ترک دل غمدیده ی عاشق بکنی

عشق پایان کلامت نشنیده است هنوز


گوش کن حال که عزم دگران داری تو

باغبان غنچه ی خوشبو که نچیده است هنوز


پایمال ار چه نمودی دل عاشق ز جفا

لیک عاشق ز رخت دل نبریده است هنوز...

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

ارسال شده: چهارشنبه 10 فروردین 1390, 3:22 pm
توسط sungirl
شب اول قبر مجنون

شنیدستم که مجنون جگر خون

چو زد زین دار فانی خیمه بیرون

دم آخر کشید از سینه فریاد

زمین بوسید و لیلی گفت و جان داد

هواداران زمژگان خون فشاندند

کفن کردند و در خاکش نهادند

شب قبر از برای پرسش دین

ملائک آمدند او را به بالین

بکف هر یک عمود آتشینی

که ربت کیست دینت چه دینی است

دلی جویای لیلی از چپ و راست

چو بانگ قم به اذن الله برخاست

:
چو پرسیدند مَن رَبُک ز آغاز

بجز لیلی نیامد از وی آواز

بگفتا کیست ربت گفت لیلی

که جانم در ره جانش طفیلی

بگفتندش به دینت بود میلی

بگفتا آری آری عشق لیلی

بگفتندش بگو از قبله خویش

بگفت ابروی آن یار وفا کیش

بگفتند از کتاب خود بگو باز

بگفتا نامه آن یار طناز

بگفتندش رسولت کیست ناچار

بگفت آن کس که پیغام آرد از یار

بگفتند از امام خویش می گوی

بگفت آن کس که روی آرد بدان کوی

بگفتند از طریق اعتقادات

بگو از عدل و توحید و معادات

بگفتا هست در توحید این راز

که لیلی را به خوبی نیست انباز

بود عدل آنکه دارم جرم بسیار

از آن هستم به هجرانش گرفتار

بخنده آمدند آن دو فرشته

عمود آتشین در کف گرفته

ندا آمد که دست از وی بدارید

به لیلی در بهشتش وا گذارید

که او را نشئه ای از جانب ماست

که من خود لیلی و او عاشق ماست

شنیدم گفت مجنون دل افکار

ملائک را سپس فرمود آن یار

تو پنداری که من لیلی پرستم

من آن لیلای لیلی می پرستم

کسی را کو به جان عشق آتش افروخت

وفاداری ز مجنون باید آموخت

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

ارسال شده: چهارشنبه 17 فروردین 1390, 12:48 am
توسط sungirl
صبر کن! ... چمدانت را نبند ... اندکی نگاه ترک خرده و صدای ابریم را هم در دستمالی سپید گذاشته ام، بگذار در چمدانت و هر جا در چشم باد بلاتکلیفی دیدی ، دستمال را به دست باد بده و بگذار به هر سو که می خواهد بوزد، کفش های سرنوشتت را به پا کن ، من کنار در ایستاده ام. برایت پیاله ی آب در سینی آماده کرده ام که برگ های سبز نارنج را غرق کند، کنارش دفترچه خوانده نشده ام را گذاشته ام که انباری است برای کلمه ها ، بیا از زیر سینی رد شو و رو به رفتن های ناپیدا برو، جاده، همان جاده ی است که هیچ گاه بازگشتی ندارد ... من همین جا می مانم و عاشقی را تمام می کنم ...

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

ارسال شده: دوشنبه 12 اردیبهشت 1390, 9:11 pm
توسط sungirl
اگر ماه بودم به هر جا که بودم

سراغ تو را از خدا می گرفتم





وگر سنگ بودم به هر جا که بودی

سر ره گذار تو جا میگرفتم





اگر ماه بودی به صد ناز شاید شبی

بر سر بام من می نشستی



وگر سنگ بودی به هر جا که بودم

می شکستی مرا می شکستی!!؟

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

ارسال شده: جمعه 17 تیر 1390, 9:27 pm
توسط sungirl
اگر نهال های جنگل
بدانند ،
روزی تن هاشان
دسته ای در دستان
تبر یه دوشان
خواهد شد
مثل من
،
شاید ، هرگز
دل تنگ باران
نشوند .

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

ارسال شده: جمعه 17 تیر 1390, 9:28 pm
توسط sungirl
برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میکنم
پس چرا
زودتر از تکه تکه شدنم
جوابم نکردی
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر ….

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

ارسال شده: جمعه 17 تیر 1390, 9:30 pm
توسط sungirl
چند روز زندگی را تنها گاه پریدن می دانم.
شاید سخت باشد اینکه همیشه در این اندیشه باشیم : ” پرواز سخت است ! “
باید آموخت که انسان خلق شده است برای ” حرکت ” و نه ” ایستایی “
برای پریدن و اوج گرفتن.
که اگر جز این بود آفرینش او را بی معنا می دانستم.
بایدرفت
باید شد،
نباید ماند
اینجا جای ماندن نیست
باور کن